خانومی و قوقول

روزمرگیهای زندگی قشنگ ما

خانومی و قوقول

روزمرگیهای زندگی قشنگ ما

زائری بارانی ام؛ آقا به دادم میرسی؟

اولین باره که از خونه آپ میکنم.همسرم نیست و من یک کاتالوگ طراحی کردم و اومد اینجا. 

وبلاگ شکیبا http://shakiba-a.blogfa.com/ رو باز کردم و خوندم و چون تو شرکت اسپیکر نداریم اولین باره آهنگ وبلاگش رو میشتوم که ستار می خونه 

این آهنگ خیلی دوست دارم و اشکام ناخوداگاه میریزه پایین 

یاد همسر خوبم افتادم اینهمه زحمت و تلاش و چشم انتظاری  

اشکام بند نمیاد

دلم هوای مشهد کرده خیلی حرف با امام رضا دارم دلم خیلی پره 

وبلاگ دانیال http://mydaniel.blogfa.com/   رو که می خونم دیگه تحملم رو از دست میدم 

 

زائری بارانی ام؛ آقا به دادم میرسی؟

بی پناه و خسته ام؛ آقا به دادم میرسی؟

گرچه آهو نیستم اما پر از دلتنگی ام

ضامن چشمان آهوها؛ به دادم میرسی؟

از کبوترها که می پرسم نشانم میدهند

گنبد و گلدسته هایت را؛ به دادم میرسی؟

ماهی افتاده بر خاکم؛ لبالب تشنگی

پهنه آبی ترین دریا؛ به دادم میرسی؟

ماه نورانی شب های سیاه عمر من

ماه من؛ ای ماه من؛ آیا به دادم میرسی؟

من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام

هشتمین دردانه زهرا؛ به دادم میرسی؟

اقدام از پیش تعیین نشده

روز یکشنبه در یک اقدام از پیش تعیین نشده و بدون هیچ قصد و تصمیم قبلی رفتیم پاساژ پایتخت و یک عدد لپ تاپ خریدم.مدل IBM و 12 اینچ.هم سبکه و هم خیلی خوشگله و هم کارای طراحی منو راه میندازه. 

میگم اصلا برای چیز دیگه ای رفتیم که همسرم اصرار کرد که تو که لازم داری بیا بخر منم اولش دودل بودم که بگیرم یا نه که گرفتم و همسر خوبم داره برنامه های لازم رو نصب میکنه روش. 

 

دیگه اینکه بالاخره این وام خودرو رو به ما دادن و ما پولش رو گرفتیم و تو حساب گذاشتیم تا ببینیم چی کار باید کرد باهاش.  

 

دیروز هم تو شرکت کلی عصبی و به عباری دیوانه شدم که می خواستم این حسابدار فضول نفهممون رو به طاق بکوبم. 

روز شنبه زنگ زده میگه شما 12 ساعت کسر کار داری و 1 روز هم کارت نزدی منم گفتم اگر بودم حتما کارت زدم و اگر نبودم حتما برگه رد کردم.میگه برگه نیست کارت هم نزدی. 

گفتم خوب گمش کردین حالا من دوباره برگه رد میکنم ولی 12 ساعت کسر کار برای اینکه صبحها دیرتر میامه ولی از اون ور می مونم که و........ 

خلاصه گفتم باشه آقا جان شما که ماه پیشم بابت کسر ساعت از من 30 هزار تومن کم کردین منم اعتراض نکردم دیگه چرا بحث میکنی خوب کم کن. 

اینم بگم این همون مردک نفهمه که سر اضافه حقوقها و زمان استخدام من رفته گفته این خانوم مدرکش مرتبط نیست و حقوقش چرا بالا رفته!!!! 

خلاصه این گذشت تا دیروز دوباره زنگ زده به مدیر قسمتمون که ایشون کسر ساعت دره و 1 روز هم غیبت. 

آفرین به مدیرمون که گفت ایشون دیروز دوباره برگه رد کرد از اون ور هم بیشتر میمونه دیگه چی میگید؟ بعد گفت خوب م کن آقا. 

منم قاط زدم اساسی.رفتم پیش مدیر حسابداری و امور مالی و گفتم به این آقا بگین پاش واسه کفش هم کوچیکه اونقدر انگشن تو لونه زنبور نکن و.................. که معنیش این بود که میزنم له و لوردت میکنما. 

خلاصه برای 12 ساعت هم برگه رد کردم و اومدم نشستم. 

حالا دارم سعی میکنم صبها یک م زودتر بیام که قبل از هشت و نیم کارت بزنم تا حق من الی کم نشه.تا ببینم چی میشه. 

این قوقول ما هم که یک مدته بدجور اعصاب مصابش ریخته بهم سر مسائل کاری و من خیلی براش ناراحت و نگرانم. 

ای خدا جونم کمش کن. 

کسی که نیتش خیره و دست خیلیا رو گرفته و به فکر همه بوده و توی بدترین شرایط بازم به دیگران کمک کرده، خدا جون مزد زحمات شبانه روزیش رو بده. 

از نظر روحی خیلی تحت فشاره. 

 

امروز خیلی خسته ام.دیشب ساعت شت و نیم رسیدیم خونه و یک راست رفتم تو آشپز خونه تا شام و نهار آماده کنم و در ضمن اون خونه رو گردگیری و مرتب هم کردم و تا ساعت 10 سرپا بودم.وقتی کارم تموم شد زانوهام می لرزید و با اینکه قبلش خیلی گشنه بودم اصلا میل به غذا نداشتم. 

 

خدایا، ازت میخوایم همیشه نور امیدت تو دلهای ما برقرار و تابنده باشه… ازت میخوایم افکار منفی و خیال بافی هائی که جز ایجاد ناراحتی برای ما، فایده ای نداره رو ازمون دور کنی… و یادت رو تو ذهن و قلب من ما جاری کنی… خدایا از اینکه امیدمون رو ناامید نمیکنی، سپاسگزاریم.

خدایا خودت ختم به خیر کن.

از دیروز که شنیدم بهنود شجاعی رو اعدام کردن خیلی کلافه ام.

درسته خانواده مقتول هم پسرشون رو از دست دادن ولی اینکه با این همه تلاش و اینهمه وساطت و دادن رضایت و پس گرفتن دوباره

و امید دادن و ناامید کردن واینکه اونقدر بچت رو خوب تربیت نکنی که به مادر مرحوم کسی فحش و ناسزا بده و این مقدمه درگیری

و قتل بشه و بعد از 5 سال که طرف سنش قانونی بشه با قصاوت اعدامش کنی یعنی بگی اول باید طناب به گردنش بندازم شاید رضایت دادم

و بعد به محض انداختن طناب، صندلی رو از پاش بکشی ، یعنی پستی و حقارت به تمام معنا.واقعا مجازات دیگه ای برای قتل غیر عمد وجود نداره؟

.

.

.

خودم هم امروز حال و حوصله ندارم.منتظر خبریم که بابا باید بده.خدایا خودت ختم به خیر کن.هر چی که می خواد باشه فقط خیر باشه.

.

.

دلم برای همسرم خیلی میسوزه خیلی زیاد.خیلی خیلی بیشتر از حد کار میکنه اصلا توان بدنیش هم کم شده.

ولی چون تو ایران هنوز مارکتینگ الکترونیکی و کار با اینترنت زیاد برای عموم مردم جا نیفتاده خیلی سخته که حتی آدمای

تحصیلکرده و مدیر عاملین رو متقاعد کنی و وای به حای بازاریا که به این سیستمها و حتی خرید الکترونیکی و مجله های مجازی رو باورکنن

خلاصه که از خدا می خوام جواب تلاشها و زحمات بی وقفش رو هر چی زودتر بگیره و ز نظر روحی و فکری آرومتر بشه.

.

پ.ن: خبر خوب از بابا رسید.خدایا شکرت

تعطیلات خود را چگونه گذراندید

مسافرت خوبی بود خداروشکر.هر چند خیلی وتاه بود.

چهرشنبه ساعت 3 کار قوقول تموم شد و اومد دنبالم و رفتیم خونه.سریع نهار آماده کردم خوردیم و حموم کردیم و تا راه بیفتیم ساعت بود 5.30.

تا بنزین زدیم و راهافتادیم شده بود 6.

جاده تا کرج خیلی شلوغ بود و زمانیکه وارد جاده چالوس شدیم هوا حسابی تاریک بود.

اولش همچین خوف برم داشت چون خیلی تاریک بود و منم کلی از جاده چالوس می ترسم.

ولی خدارو شکر راحت رفتیمو ساعت 10و30 رسیدیم تنکابن.

مامان اینا خونه خاله کوچیکه منتظر بودن تا مابرسیم و شام هم آماده بود.

این خاله من یک خونه بزرگ تو سعادت آبد داشتن که 3 سال پیش فروختن و رفتن تنکابن یک زمین بسیار بزرگ خریدن و دارن توش یک خونه رویایی میسازن که تو این باغ غی از انواع میوه و سبزی و درخت یک برکه درست کردن و استخر و خلاصه در حال ساختن هستن.

صبح هم با قوقول جان رفتیم کنار دریا و یک اعتی نشستیم و برگشتیم ماشین رو برداشتیم رفتیم ایران کتان که چیز چشمگیری ندیدم.

بعد از نهارهم رفتیم رامسر یک اسکله ساحلی چایی و قلیون گرفتیم.

البته خیلی نامرد بودنا برای 5 تا چایی که یک لیپتون تو قوری انداخته بود و 2 تا آب جوش که 2تا قهوه فوری کنارش بود و یک قلیون، 16000 تومان گرفتن.خاک تو سر دله.

شام هم رفتیم خونه خاله بزرگه تو رامر که اونا هم چند سالی هت خونشون رو دادن اجاره و رفتن اونجا.

صبح جمعه هم ساعت 9 راه افتادیم و نهار هم مهمون مادرجونم بودیم.رتوران ماهان.تو جاده چالو البته نزدیکه کرج بعد از گچسر که تازه بز شده و هم محیطش خوبه و هم غذاهاش خوب بود.

ساعت 3 هم خونه بودیم.

خیلی کوتاه بود ولی خوش گذشت و تنوع بود.

صبح شنبه هم ساعت 8 سمینارداشتیم که بنده با بیچارگی بلند شدم و همسر گل عزیزم با اینکه تو طرح بود نو رسوند و ساعت 6 هم اومد دنبالم.

این بود انشای من در مورد تعطیلات خود را چگونه گذراندید.

چقدر تبعیض آخه؟؟؟؟؟؟؟

خیلی خیلی ناراحت و دپرسم.اصلا حالم گرفتس.انگیزه کار کردن هم ندارم.

چقدر تبعیض آخه؟؟؟؟؟؟؟

مثلا توشرکت قرار بود هماهنگ سازی انجام بشه خیر سرشون و حقوقها سرو سامون بگیره که مثلا گرفت.

خداییش انصافه آخه یکی حقوقش باشه ماهی 3 میلیون تومن که به خدا به اون اندازه کارایی نداره و فقط بیشتر در حال نمایش دادن و شو اجرا کردنه بعد حقوق من که تمام مسئولیت بخش ب ا ز ر گ ا ن ی و م ک ا ت ب ا ت خ ا ر ج ی  با منه و حتی روزای پنج شنبه و جعه هم اگر لازم باشه باید در دسترس تلفن باشم ، بشه 630 هزار تومن که بعد از کس کسورات 550 هزار تومن تو حسابم واریز بشه.

بعد یک آدم بیاد بشه مدیر واحد ما از اون ور مدیر عامل من و همکارم رو صدا کنه بگه من میدونم تمام کار رو شما دوتا انجام میدید و مسئولیت همه چیز با شماست و ایشون حتی اصطلاحات رو هم بلد نیست ولی خوب از نظر چارت سازمانی باید باشه، و حققوقش باشه 1 میلیون و چهارصد!!!!!!!

هزار تومن. به خدا فقط در حال سیگار کشیدن و ایمیل بازی با این و اونه.آخه دم تا کجاش میسوزة ؟؟؟؟

اون یکی که دیپلم داره و به زور جا انداخته بهش بگن آقای مهندس و تازه پارسال دانشگاه پیام نور رفته ثبت نام کرده و همش 28 سالشه،همچین هم تیریپ مدیریتی برداشته هر کی ندونه فکر میکنه این یک روز نباشه شرکت تعطیله حتی براش افت داره که برای خودش هم پیک زنگ بزنه بیاد، 950 هزار تومن حقوقش شده تازه ناز میکنه میگه فلانی با من بد حرف زد من استعفا میدم.

ببخشیدا به ......... که استعفا میدی.حالا مرده  گ و ز ی د. چی شد حالا؟؟

من خودم رشته دانشگاهیم مرتبط با کارم نیت ولی چون زبان انگلیسیم خوبه وارد این بخش شدم و میگم کارایی آدم و تاثیرگذاریش باید عامل مهمی باشه ولی بعضی به خدا نباشن اون بخشی هم که دارن نباشه آب از آب تکون نمی خوره....

من بخیل نیستم خدا به همه بیشتر هم بده ولی میگم نباید اجحاف کرد.برای همه به تناسب  باید حقوق و مزایا در نظر گرفته شود.

این اختلاف مال چیه؟؟؟؟؟ چه چیزی این حد اختلاف رو به وجود میاره؟؟

ای خدا جون این قانون جذب چی بید؟؟

خواهشا و خواهشا این....... گشاد من هم بیاد من دوباره کارای دستیمو شروع کنم حداقل از اون یک عایدی مضاعف برام داشته باشه.

آخه من به واسطه رشته دانشگاهیم کارای چاپ و نقاشی روی لباس و پارچه و دیوار و مبل خلاصه همه چیز میکردم.ولی الان هم وقتم کمه هم همت ندارم هم چون کار دست بود خوب قیمتش بالا بود و همه چونه میزدن منم عمرا اهل این حرفا که سر قیمت حرف بزنم نبودم پس فقط نمایشگاه گذاشتم که فقط با نمایشگاه که کار فروش نمیره.خداییش قوقول هم خیلی مشوق منه ولی .....

خدا جون کمک کن من برای عید یک نمایشگاه بذارم هم از انواع روتختی و رومیزی هم شال و لباس و هم سفره هفت سین.

( واقعا خاک تو سر الاغت که الانم که داری مینویسی و از خدا همت می خوای ، ته دلت میگی حوصلش نیست )

خلاصه که اعصابم ریخته به هم اساسی.واقعا خرم که دیروز قراردادمو امضا کردم و لال مونی مطلق گرفتم.

خدا بخواد فردا 3 ساعت مرخصی ساعتی میگیرم و با قوقول جان میریم شمال و جمعه بر میگردیم. امیدوارم هوا خیلی خراب نشه و همش بارون نیاد.

همت جان بشتاب به سوی این ناتوان....