خانومی و قوقول

روزمرگیهای زندگی قشنگ ما

خانومی و قوقول

روزمرگیهای زندگی قشنگ ما

9 روز

روزها از پی هم میگذرن و ما به روزموعود نزدیکتر میشیم......

فقط 9 روز تا زمینی شدن فرشته های ما باقی مونده و این روزهای آخر عجیب کش میان....

پاهای بادکنکی و درد زانو و ساق پا، نفس تنگی موقع دراز کشیدن و خوابیدن و در نتیجه شب زنده داریهایی که همش چشمم به پنجره است تا زودتر آسمون روشن بشه....خارش وحشتناک شکمم که خاروندن با برس هم فایده نداره،،..اونقدر میخاره که بعد از خاروندن  یک توپ قرمز جلو چشمم نمایان میشه و سوزش شدید جای ناخونها و برس خودنمایی میکنه.

ولی ولی ولی......باز هم تنها مسکن قوی وول خوردن جوجه ها و حرکتشون تو عمق وجودمه که کلی باعث آرامش و لذت میشه.....

عاشق این موجهای حالا دیگه بزرگی هستم که رو شکمم بالا و پایین میشه.....

با سکسکه کردنشون که هم دلم ضعف میره و هم میترسم که چیزیشون نشه...

خلاصه که خدایا خانواده کوچیک و در حال بزرگ شدن ما رو به خودت سپردم...


نظرات 5 + ارسال نظر
توت شنبه 5 دی‌ماه سال 1394 ساعت 05:17 ب.ظ http://pasazvesal.blogsky.com

وای فقط نه روز... سوپرایز اینکه بفهمم چندتا فنقول قراره بیان باعث میشه هی منتظرشون باشم...

آخی عزیزم،،،،،،انشالله فرشته شما هم صحیح و سالم خیلی زود میاد تو بغلت

اناهیتا یکشنبه 6 دی‌ماه سال 1394 ساعت 12:26 ب.ظ

عزیزم اینکارو با شکمت نکن سعی کن موقع خارش کمی دستتو خیس و مرطوب کنی و روی محل خارشها بمالی تا حس خارش کمتر بشه اون صدای خاروندن قلقیها رو اذیت می کنه و میفهمن مامانشون ارامش نداره پس از این ببعد نکن می دونم سخته اما صبر جمیل مادر

دکتر بهم یک قرص داد، یک کم خارشش کم شد ولی مثل مرغابی همش تو حموم زیر آبم

بانو سین یکشنبه 6 دی‌ماه سال 1394 ساعت 02:14 ب.ظ http://our-lovely-life-92.blogsky.com/

ای جاننن دلم عزیزمممم .... میدونم این جوجه ها بیان حسابی سرت شلوغ میشه ولی نری حاجی حاجی مکه بیا بنویس از نی نی هاااااا

حتما سعی میکنم،،،،،،

[ بدون نام ] یکشنبه 6 دی‌ماه سال 1394 ساعت 10:48 ب.ظ

سلام عزیزم. امروز خیلی اتفاقی وبتو دیدم و پستهای آخرتو خوندم. راستش منم دو قلو دارم که چهار سالشونه. تو یکی از پستهات دیدم که نوشتی از این میترسی که اومدن بچه ها باعث دور شدن شما از هم بشه. راستش این یه واقعیته که رخ میده متاسفانه و شما باید کاملا حواستو جمع کنی که تا جای ممکن همه کارای مربوط به بچه ها را با هم انجام بدین و رسیدگی به بچه ها باعث نشه شوهرت به حال خودش رها بشه. در مورد من یکسال اول این اتفاق افتاد و من هنوز دارم رو درست کردن این رابطه کار میکنم و خدا رو شکر موفق هم بودم اما همش با خودم میگم کاش همون یکسال رو هم بجای رسیدگی فول تایم به بچه ها کمی بیشتر وقت با همسرم میگذروندم که بعد اینقدر برای نزدیک شدنمون وقت و انرژی و اعصاب نذارم!! امیدوارم کوچولوهات به سلامتی و با وزن عالی بدنیا بیان و حضورشون روشنایی بخش زندگیتون باشه تا ابد

سلام عزیزم،،،،ممنون که تجربت رو در اختیار من هم گذاشتی،،،،تمام سعیم رو خواهم کرد.

[ بدون نام ] دوشنبه 7 دی‌ماه سال 1394 ساعت 12:49 ب.ظ

سلام بسلامتی عزیزم .حتما حتما بازم پیام بزارین ها .عکس هم یادتون نره

سلام،،،،سعی میکنم در اولین فرصت بنویسم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد