خانومی و قوقول

روزمرگیهای زندگی قشنگ ما

خانومی و قوقول

روزمرگیهای زندگی قشنگ ما

19 روز مونده!!

میدونم گرد و خاک زیادی اینجا رو گرفته ولی خوب نموشتنم هم نمیومد. 

زندگی روال معمول خودش رو داره و میگذره.خوب هم میگذره.یعنی من و همسرم از روزی که نامزد کردیم تا همین الان با وجود همه مسایل و حتی مشکلات مالی به خودمون بد نگدروندیم.یعنی همیشه گفتیم ما فقط الان جوونیم بعدا این روزا تکرار نمیشه اگر آینده دنیا پول هم داشته باشیم وقتی تو جوونی تفریح نکردیم یا چیزایی که می خوایم نخریدیم به چه دردی می خوره.فقط حسرت این روزا برامون میمونه و اینکه بخوایم برای بچمون مثلا جبران کنیم.ولی پس جوونی و آرزوهای خودمون چی؟؟ در این راستا تو این مدت به خودمون بد نگذروندیم با اینکه همچنان از پس اندازمون خرج میکنیم. 

همسرم تو این مدت با خیلیها آشنا شد که خوب برامون تجربه شد رو حرف کسی حساب نکنیم. 

وعده و وعید کار زیاد دادن و عملی نشد برای همین همسرم گذاشته پشتش و برای کمپانیهای مطرح رزومه میفرسته و برای  مراحل بعدی امتحان مایکروسافت خودش رو آماده میکنه تا زمانیکه بر میگردیم انشا الله یک فرجی شده باشه. 

برمیگردیممممممممممممممممممم یعنی ما تا 3 هفته دیگه اگر خدا بخواد عازم هستیم.اول جولای.یعنی من بعد 6 ماه گل روی خانوادم رو میبینم.بغلشون میکنم.دستای پدر و مادرم رو میبوسم و میگم که قدر بودنتون رو میدونم و ممنون همه محبتاتون هستم و از خدا میخوام برام زنده و سلامت نگهتون داره. 

پوستم کلفت شده.یعنی 6 ماه تحمل دوری رو کردم.هرچند این تحمل بدون حضور همسرم به 1 ماه هم نمیرسید.اونقدر هوامو داشت که خداروشکر من خیلی کم اذیت شدم. 

کارهای ع ر و س ی خواهرم و خواهر شوهرم انجام شده و خدا رو شکر تقریبا آماده شدن. 

من هنوز لباس نخریدم یعنی خیلی جاها رفتیم ولی هنوز چیزی ندیدم که خوشم بیاد و فقط با اصرار همسرم کفشم رو خریدم.می خواستم یک کفش ارزونتر بخرم ولی همسر من هیچ وقت تو خرید برای من کم نمیزاره و یک کفش گرونتر خریدیم. 

هنوز کلی خرید داریم از خرید برای خودمون تا سوغاتی که گذاشتیم 1 هفته دیگه که حراج بین فصلی شروع میشه و قبل از ماه رمضون هم هست انجام بدیم. 

تاره امتحانات هم فردا و پس فردا میدم و خلاصصصصصصصصصصصصصصصصص. 

در راستای همین خوش گذروندن رفتیم و برای همسرم یک تبلت خریدیم.یعنی من عاشق زمانیم که برق ذوق زدگی رو تو چشماش میبینم که با چه لذتی نگاه میکنه اینه که با اصرار ازش خواستم یکی رو براش بخریم که با این لپ تاب سنگین کت و کولش داغون شده. 

نمیدونم این 11 ماه چرا اینقدر زود میرسه که ما باید 1700 رینگیت جرینگی بریزیم به حساب صاحب خانه محترم!!! ذیروز همسرم میگه خونه رو تو ایران بفروشیم و اینجا خونه بخریم...ولی آخه رشد خونه تو ایران با اینجا قابل مقایسه نیست.دیروز مادرشوهرم میگفت منطقه ما خونه شده متری 3500!!!!!!!!!!! خدای من اصلا یعنی چی!!  

خدا رو شکر اون آقای هندی هم پولمون رو پس داد و ما چوب اطمینان رو نخوردیمممممممممم ولی خیلی استرس کشیدیم که اگر خواسته باشه اعتماد ما رو جلب کنه و دیگه پولو نده چی!!! 

ولی خدا رو شکر داد ولی کارش اونقدر توسعه پیدا نکرد که همسرم همونجا مشغول بشه.خدایا میدونم تنهامون نمیزاری........ 

امیدوارم موقع برگشتمون که ماه رمضونه بلیط هواپیما ارزون هم بشه.الانم برای یک طرف 1800 رینگیت دادیم و 100 رینگیت هم جدا برای 25 کیلو بار. خیلی مسخرست که باید بار مجاز رو هم بخریم......فقط نفری 7 کیلو بدون پول میتونستیم بار داشته باشیم که اینم نمیشد. 

دیگه اینکه امیدوارم همه چیز به خوبی و خیری پیش بره.من که به نظر همسرم همیشه خوشبینننننننننننننننننننننننننننننننننننننن هستم.دوست دارم با همین خوشبینی قانون جذب رو جذب کنم انشا الله.