تقریبا یک ما ه و نیم، یک کم بیشتر یا کمتر نمیدونم،از برگشتنمون میگذره.
همسر که مشغول انجام عملیه پروژه شده که تا قبل از عید یک کار عملی و نمونه ارائه بده و اونا نظرشون رو بگن.
منم جز 5 تا کتابم که از زیر چاپ در اومده،تغییری تو کارم انجام نشده و منتظرم بعد از عید استارت یک سری کارها که بهم گفتن بزنم.
همچنان نصف خونه مامانم و نصف خونه مادرشوهر هستیم تا بعد از عید که تکلیف خونه رو روشن کنیم.
به اصرار پر همسرم یک 206 که مال یکی از آشناها بود رو خریدیم .
همچنان منتظر جواب ابلای ها هم هستم و خیلی دوست دارم تو کشورهای حوزه خلیج فارس کار بگیرم.
انشالله 5 شنبه میزیم شمال و احتمالا تا پایان تعطیلات بمونیم.
ای خدا، فقط منتظر یک معجزه هستم. کاش اول پست بعدب بنویسم که معجزه اتفاق افتاد.