دیشب شب خیلی خیلی خوبی بود به غیر از آخر شب که درد شدید کمرم شروع شد.
اول از همه رفتیم اقدسیه جایی که تالر عروسیمون بود و ذفتیم توی باغ یک دور کوچولو زدیم و تجدید خاطره کردیم و اومدیم بیرون.
عروسی بود و امیدوارم که عروس و داماد دیشب هم با خاطره خوب سالهای بعد از اونجا یاد کنن.
بعدش هم شام رفتیم رستوران گیلانه تو جردن.
اول قرار بود بریم غروب که با پیشنهاد من و موافقت همسر گلم رفتیم گیلانه.
غذاهای شمالیش از خود شمال هم عالیتر بود.البته قیمتها بسیار بالا بود ولی ارزشش رو داشت.
هردومون خیلی حال ردیم.واقعا هم جای دنج و خوبی بود و هم غذاش عالی بود.
من که کباب ترش سفارش داد.همسری هم پلو کباب و مخلفات و دوغ و آخر سر هم چایی.
خلاصه خاطره خیلی خوبی شد.
کادو هم یک کفش خیلی خوشگل و راحت از همسر خوبم گرفتم و کادوی من هم یک ماکت ماشین فراری بود که از فروشگاه لگو اسکان خریده بودم.
چون همسر من عاشق کارهای دستی و فنیه.
شب قبلش هم از بوستان یک چراغ آویز سنتی فکر کنم تایوانی خریدیم که خیلی خوشگل و رمانتیک بود و قوقول با ابتکار به جای شع ی لامپ کوچیک توش گذاشت و جال هالوژن سردر اتاق خوابها زد و خیلی قشنگ شد.
امیدوارم همیشه روزا به قشنگی دیشب باشن.