خانومی و قوقول

روزمرگیهای زندگی قشنگ ما

خانومی و قوقول

روزمرگیهای زندگی قشنگ ما

تعطیلات خود را چگونه گذراندید

مسافرت خوبی بود خداروشکر.هر چند خیلی وتاه بود.

چهرشنبه ساعت 3 کار قوقول تموم شد و اومد دنبالم و رفتیم خونه.سریع نهار آماده کردم خوردیم و حموم کردیم و تا راه بیفتیم ساعت بود 5.30.

تا بنزین زدیم و راهافتادیم شده بود 6.

جاده تا کرج خیلی شلوغ بود و زمانیکه وارد جاده چالوس شدیم هوا حسابی تاریک بود.

اولش همچین خوف برم داشت چون خیلی تاریک بود و منم کلی از جاده چالوس می ترسم.

ولی خدارو شکر راحت رفتیمو ساعت 10و30 رسیدیم تنکابن.

مامان اینا خونه خاله کوچیکه منتظر بودن تا مابرسیم و شام هم آماده بود.

این خاله من یک خونه بزرگ تو سعادت آبد داشتن که 3 سال پیش فروختن و رفتن تنکابن یک زمین بسیار بزرگ خریدن و دارن توش یک خونه رویایی میسازن که تو این باغ غی از انواع میوه و سبزی و درخت یک برکه درست کردن و استخر و خلاصه در حال ساختن هستن.

صبح هم با قوقول جان رفتیم کنار دریا و یک اعتی نشستیم و برگشتیم ماشین رو برداشتیم رفتیم ایران کتان که چیز چشمگیری ندیدم.

بعد از نهارهم رفتیم رامسر یک اسکله ساحلی چایی و قلیون گرفتیم.

البته خیلی نامرد بودنا برای 5 تا چایی که یک لیپتون تو قوری انداخته بود و 2 تا آب جوش که 2تا قهوه فوری کنارش بود و یک قلیون، 16000 تومان گرفتن.خاک تو سر دله.

شام هم رفتیم خونه خاله بزرگه تو رامر که اونا هم چند سالی هت خونشون رو دادن اجاره و رفتن اونجا.

صبح جمعه هم ساعت 9 راه افتادیم و نهار هم مهمون مادرجونم بودیم.رتوران ماهان.تو جاده چالو البته نزدیکه کرج بعد از گچسر که تازه بز شده و هم محیطش خوبه و هم غذاهاش خوب بود.

ساعت 3 هم خونه بودیم.

خیلی کوتاه بود ولی خوش گذشت و تنوع بود.

صبح شنبه هم ساعت 8 سمینارداشتیم که بنده با بیچارگی بلند شدم و همسر گل عزیزم با اینکه تو طرح بود نو رسوند و ساعت 6 هم اومد دنبالم.

این بود انشای من در مورد تعطیلات خود را چگونه گذراندید.

نظرات 8 + ارسال نظر
سحربانو دوشنبه 13 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 10:17 ب.ظ http://samo86.blogsky.com

همیشه به گردش.
خیلی خوبه که خوش گذشته و روحیت عوض شده:)

آره خیلی خوب بود

شیرین سه‌شنبه 14 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:27 ق.ظ http://shirin-banoo.blogfa.com

رسیدن به خیر. چه سفر مختصر مفیدی ، این سفرا بیشتر می چسبه.

ممنون عزیزم
آره خیلی خوب بود

مهربان سه‌شنبه 14 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 04:57 ب.ظ http://mehraban59.blogfa.com

خدا رو شکر عزیزم که بهت خوش گذشته امیدوارم همه روزهای زندگیت همینجور بشه

ثنا چهارشنبه 15 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:44 ق.ظ http://www.zibatarinzendegi.persianblog.ir

سلام عزیزم
خوشحالم که تعطیلات خوبی رو گذروندی و بهتون خوش گذشته
امیدوارم همیشه خوش باشی گلم

مرسی عزیزم

بیدار چهارشنبه 15 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:11 ب.ظ http://tanhaian.persianblog.ir/

سلام. همیشه به سفر. منم قبل از اومدنم به آلمان دقیقا همین شغلو داشتم. البته چهار سال و نیم پیش استعفا دادم و اومدم اینجا. به نظر منم حقوقتو کم زدن حتما تو سازمان دولتی کار می کنه که اینقدر حق کشی می کنن.

نه عزیزم شرکت خصوصیه

مریسام چهارشنبه 15 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:18 ب.ظ

؟؟؟؟

جوجو چهارشنبه 15 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 02:01 ب.ظ http://alahman.blogfa.com

سلام خانومی..من از وب خانوم خونه اومدم این جا......من شمال رو خیلی دوست دارم واسه تفریح......در بازه حقوقا هم بهت حق میدم ..این جا تو شرکت ما هم باور کن یک بی انصافی هایی میشه که..نگو و نپرس اون وقتی یکی مثل من که کم حرف باشه و بساز باید فقط کار کنه ..چرا چون نیاز داریم............راستی من خاطرات دوران گذشته مو +بعضی وقتا روزمرگی هامو مینویسم..خوشحال میشم بهم سر بزنی....

حتما سر میزنم
ممنون عزیزم
اره خیلی اجحاف میشه

خانم بزرگ یکشنبه 19 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 10:57 ق.ظ http://www.majera.blogsky.com

ما هم آخر هفته مسافرت رفتیم بگم جاتون خالی؟؟؟؟حالا میای می خونی می بینی.راستش خانومی من با یه معدل خوب درسم تموم شد زبانم فوق العاده س هر چی این در اون در زدم کاری پیدا نشد خدا رو شکر کن باز یه کاری هست

درسته خدا رو شکر و امیدوارم تو هم زودتر کار مناسبت رو پیدا کنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد