خانومی و قوقول

روزمرگیهای زندگی قشنگ ما

خانومی و قوقول

روزمرگیهای زندگی قشنگ ما

یک ماه گذشت

یک ماه و یک هفته از آمدن ما میگذره.به اینجا عادت کردیم.اگر واقعا این دلتنگی از خانواده نبود اصلا به نطرم نمیاد که کشور دیگه ای اومدم.خیلی زود عادت کردیم.

به این مردم ساده و خونسرد.باهاشون معذب نیستی.حداقل تو هر جا میبیننت یک لبخند بهت میزنن.

ازت طلبکار نیستن.حق و حقوقشون رو میشناسن.به حقت تجاوز نمی کنن.از نظر درصد هوشی خیلی از ایرانیا پایین ترن ولی همین قانون مداری و آشنایی به وظایفشون اینقدر اونا رو جلو انداخته.به معنای واقعی کار میکنن و از وقت و کارشون نمیزنن.اگر قراره خدماتی بهت بدن سر وقت تایین شده و همون مبلغ حتی یک سنت هم بیشتر نمیگیرن.


بگذریم.دانشگاه که شروع شده.یعنی امتحان ورودی دانشگاه از ۳۰۰ نفر ۱۲ نفر قبول شدن و توی رشته MBA  هم 4 نفر که خوب من توشون نبودم و باید یک ترم زبان بگذرونم.اولش به خاطر پولش ناراحت بودم ولی الان که 3 هفته گدشته میبینم واقعا برای پروپوزال دادن لازم بود.خیلی مفهومی کار میکنن.البته که استادمون هم خیلی خوبه.4 روز در هفته از ساعت 9کلاس دارم 2 روز تا ساعت 1 و دو روز تا ساعت 4.در مجموع خوبه و خسته کننده نیست.جمعه و شنبه و یکشنبه هم تعطیل.

همه جا با مترو ومنوریل میریم و کاملا تو این مورد وارد شدیم که الکی پول تاکسی ندیم.

اونقدر هر روز رفتیم آب خریدیم و کول کردیم آوردیم رفتیم با فروشگاه پشت خونه صحبت کردیم برامون 10 باکس آب فرستاد و راحت شدیم و از اونجا که این خونه خیلی بزرگه یک اتاقش رو کردیم انباری و همه رو چیدیم توش و راحت شدیم.فکرکنم برای 3 ماه آب داریم.

به غذاهاشون هنوز عادت نکردیم و فکر نکنم هم عادت کنیم از بس بوی بد مبده و بد طعمه.

خونه تقریبا تکمیل شده و فقط مونده یک فرش و تلویزیون.که چون شبها با لپ تاپمون فیلم میبینیم فعلا تو مود خریدش نیستیم.فرش هم گرونه فعلا قصد داریم رفتیم ایران بخریم و با خودون بیاریم.

تو جریان دنبال خونه گشتن با یک خانم هندی-مالایی و شوهرش که هندی هستن آشنا شدیم.خیلی اتفاقی.اون خانم به عنوان تفریح در کنار کارش مشاور خونه هم بود که ما شمارش رو از یک نگهبانی گرفتیم و زنگ زدیم و مورد اجاره برای ما نداشت.یک روز که یک مورد رو همکارش به ما نشون داد و ما دیدیم پولمون نمی خوره خودش هم رسید اونجا.خیلی خوش خنده و مودب بود.فرداش خودش 2-3 مورد نشون داد که بازم یا خوب نبود یا گرون بود.وقتی خودمون این آپارتمان رو پیدا کردیم بهش گفتم گفت بده با ایجنتش حرف بزنم شاید تخفیف گرفتم.اولش میگفتیم شاید برای پورسانته ولی همونجا جلوی ما ایجنت خونه گفت من به کسی پورسانت نمیدم و به اون خانم هم نمیدم.اونم گفت باشه مهم اینه اینا جای مناسب بگیرن.شبش هم بهم زنگ زد برای فردا نگران نباش.شوهرم میاد قرارداد خونتون رو کنترل میکنه اگر درست بود امضا کنید.فرداش اومدن از یک مسیری دنبالمون وسایل رو با شوهرش تو ماشین گذاشتن تا ورودی خونه.بعدم اومدن بالا و قرارداد و کل خونه رو کنترل کردن.گفت عصر میام بریم خرید که گفتم نه وسایل اینجاست قفل نداره.رفت بیرون و 1 ساعت دیگه با یک قفل و یک زیر اندار برگشت.شب هم با شوهرش که تقریبا 60 سالشه و دخترش که 8 سالشه اومدن با ماشین ما رو بردن جاهای مختلف خرید کردیم.شوهرش هم با همسرم خیلی صحبت کرد و گفت نگران کار نباش.پیدا میشه.شام هم رفتیم بیرون که گفتیم مهمون ما باشید.

2-3 روز پیش هم شوهرش زنگ رد و همسرم رو نهار دعوت کرد و بعدم رفتن شرکتشون که گویا شرکت معروف و بنامی تو مالزی هست.رزومه همسرم رو گرفت و گفت چند جا صحبت میکنه.

خانومه هر از گاهی بهم زنگ میزنه که چیزی نمی خوای؟کاری نداری؟

چند روز پیش یک چیزی دستم رو زده بود نمی دونم چی بود.ولی ورم کرد و قرمز و خارش شدید طوریکه تا شب دستم تبدیل به بالش شده بود.رفتم درمانگاه دانشگاه آمپول زد و قرص دادن و پماد.تقریبا تا شبش خوب شده بود و ورم نداشت.روزیکه همسرم با شوهرش قرار داشت بهشون گفته بود.شبش خانومه زنگ زد که میام بریم پیش دکتر خانوادگی ما.گفتم نه بابا چیزی نبود.خوب شدم.خلاصه گفت نگران نباش ما دکتر خانوادگی داریم هر کار داشتی فقط زنگ بزن.

نمی دونم اینم حکمت خدا بود که با اینا آشنا شدیم.

همکارمون اولش میگفت مواظب باشد چرا اینا باید به شما زنگ بزنن و ...ولی بعدا خودش هم میگفت چه عجیبه؟اینا نه پورسانت گرفتن نه هیچی....تازه بعدا هم دیدیم آقاهه خیلی برای خودش برو بیا داره.


خلاصه که امیدوارم از این به بعد هم شانس باهامون یار باشه.


دیشب رفتیم یک رستوران ایرانی قرمه سبزی و قیمه بادمجون خوردیم با سالاد شیرازی.خیلی مزه داد.تازه من و تو هم داشت معین پخش میکرد که بازم این اشکای من مثل آب روان سرازیر شدن.

برای عید کنسرت زیاده.دیشب تصمیم گرفتیم کنسرت ستار و لیلا رو که شب سال تحویله بریم ولی بعد پشیمون شدیم که نفری 140 رینگیت بدیم.ترجیح میدم یک دوربین بخریم تا اونجا بریم.دوربین نداریم 4 تا عکس برای ایران بفرستیم.به همسرم گفتم بریم شاید تا 150 رینگیت یک چیز معمولی پیدا کردیم هر چند که همسرم میگه دوربین این قیمتی به درد نمی خوره ولی خوب از هیچی که بهتره.

دیگه اینکه چقدر بده که من از سالن ورزش پایین استفاده نمی کنم.همسرم الان رفته ولی من حوصله ندارم.زورم میاد.تازه اون بعدش هم میره استخر و سر حال میاد بالا.خیلی هم تمیزه و نو هست همه چیز.

2 روز پیش په بارون سیلی اومد اینجا.قطع هم نمیشد.آدم جلو پاش رو هم نمیدید یک روز تمام بارید الانم هوا گرفته خدا کنه بارون خرکی نیاد که رعد و برقش آدم رو 6 متر میپرونه.

نظرات 8 + ارسال نظر
اناهیتا شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:44 ب.ظ

خدا رو شکر که با یه همچین آدمایی برخورد کردین اما بازم مراقب باشین
ایشالا همیشه موفق باشید

درسته باید مراقب هم بود
ممنونننننننننننننننننن

maryam شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:58 ب.ظ

azizam manam 4 sal e saken maleziam,albateh mashghool tahsilam ,ageh kari dashti dar khedmatam,b0o0os

چه جالب خوشحالم از اشناییتتتتتتتتت
ممنون عزیزم از لطفت

یکی از اهالی شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 06:03 ب.ظ http://khorzeneh.blogfa.com/

میبینم که همه چی خوبه و عادت کردین.خدا رو شکر. دختر ورزش کن و از استخر رایگان استفاده کن...تنبلی نکن خانمی

واقعا خدا رو شکر
آره من خیلی تنبلممممممممممممممممممم

غزل و شاهو شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:39 ب.ظ http://www.ghazal-shaho.blogfa.com

عزیزم
خب پس همه چیز داره آروم آروم عادی میشه یکی از دوستان منم اوایل اسفند اومد مالزی زبان تدریس می کنه اگه کلاسی چیزی میخواستی بری بهم بگو تا معرفیت کنم هم آشناست هم بسیار باسواده و منصفه ...
وای من عاشق بارونم
ولی ما که بررسی میکردیم اگه درامدت از اونجا باشه از نظر هزینه مثل نهرانه و در بعضی موارد بهتره همسر من وقتی رفته بود مثلا در مورد خونه وضعیتش از اینجا بهتره یعنی همین اجاره ای که ما میدیم تازه با پیش اونجا بهترین جا رو میتونیم بگیریم تازه با شرایط پیش اونجا که اصولا 2 اجاره رو می گیرند
امیددارم همه چیز بهتر پیش بره و میدونم که میره
بوس س س

آره اگر اینجا درآمد داشته باشی که خیلی هم عالیه..فقط خوبیش اینه پول پیش خونه زیاد نیست مثل ایران..
ممنون از محبتت

مهربان دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:16 ب.ظ http://mehraban59.blogfa.com/

خوشحالم که حالت خوبه عزیزم
خیلی مواظب خودت و همسریت باش امیدوارم همیشه موفق باشی

مرسی از لطفت عزیزم

هستی(سکوت پاییز) سه‌شنبه 23 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:17 ب.ظ http://sokotepaeez.blogfa.com/

خدا را شکر که خوب هستید
انشالله همه چیز زودی همونی میشه که توقع داری

انشا الله
مرسی عزیزم

قندک بانو شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:01 ق.ظ

سلام عزیز دلم خوبی
خدا رو شکر که این خانواده هواتو نو داشتن
خودتون خوبین . ادمای خوب هم میان دورو برتون
به نظرم دوربین به خر ۲ تا عکس بزار برای ما

مرسی عزیزم لطف داری
دوربین هم خریدیمممممممممممممممممممم

فاطمه اورجینال شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:35 ب.ظ

خانووووووومیییییییی
میدونی بعداز چند وقت اومدم اینجا و چققققققدر ازاینکه فهمیدم بالاخره اون سفر مالزی کاردستتون داد و باروبندیل وبستین و کوچ کردید هیجان زده شدم؟
خوشحالم که اوضاعت روبراهه عزیزم

مرسی عزیزمآره واقعا قسمت آدما غیر قابل پیش بینیه
ممنون از لطفت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد