خانومی و قوقول

روزمرگیهای زندگی قشنگ ما

خانومی و قوقول

روزمرگیهای زندگی قشنگ ما

سوء تفاهم

دیروز قبل از رفتن زنگ زدم به مدیر عاملمون.

گفتم ببخشید شما پنج شنبه به من اس ام اس دادید و یک سوالی کردید( سوال کاری بود) منم جواب دادم ولی جوابی از شما نگرفتم.می خواستم ببینم جواب من رو گرفتید؟( البته خیلی ملیح و مودبانه صحبت کردم که پی به عصبانیتم به طور مستقیم نبره)

(یعنی می خواستم مودبانه بگم چرا جواب ندادید مگه سوال نپرسیده بودید!!) اونم گفت نه ببخشید گرفته بودم ولی چون دیروقت دیدم نخواستم مزاحم بشم گفتم شاید خواب باشید!!

دیگه نگفتم من اگرم خواب بودم با اس ام اس بیدار نمیشدم یا جمعه جواب میدادی.

من ی ثابتهایی تو ذهنم هست که نمی تونم تغیر بدم یعنی برام قابل هضم نیست که رعایت نشه.یعنی جزء ادب و روابط اجتماعی میدونم و در مقابلش حساسم. حالا خوب یا بد نمی دونم.انتظات غیرعادی نیست ولی قوقول میگه نباید انتظار داشته باشی که وقتی برآورده نمیشه نارحت بشی.

یادمه اوایل کارم یک مدیر میانی داشتیم و مثل الان نبود.این آدم  سلام کردن بلد نبود.یعنی صبح مثلا زنگ میزد به من یا میومد جلوی میزم میگفت خانوم فلانی فلان مورد.... منم قبل از اینکه کامل شروع کنه حرف بزنه میگفتم سلام بفرمایید.اینم رفته بود به مدیر عاملمون گفته بود این می خواد به من ادب یاد بده تا می خوام حرف بزنم میگه سلام!!

یک بارم بدجور دعوامون شد که صدای هر دومون بلند شده بود و موقع برگشت مدیر عاملمون بهم زنگ زد که دلخور نباش من میدونم این آدم کار کردن باهاش سخته شما تحملت رو بالا ببر0( یعنی مردم بی شعورن عیب نداره تو تحمل ن.البته خداییش خودش در حد چی بگم خونسرده ولی کلی سیاستمداره که با پنبه سرت رو میبره ولی محاله با کسی تندی کنه یا تو روش یا پشت سرش با کسی حرفی بزنه شخصا وارد عمل میشه و طوری تلافی مکنه که نمی فهمی چی شد و کوه خشم هم باشی بری تو اتاقش با خنده میای بیرون و بعدا می فهمی چی به سرت آورده!!)من گفتم این آقا باید شعور داشته باشه که ی بار در روز اونم اول صبح که همدیگرو میبینیم باید سلام کنیم نه هرتی شروع کنه ... بزنه.خلاصه همین شد از اون به بعد سلام از دهن این آدم به ظاهر مهندس نیفتاد( البته اطلاعات داشت فقط ادب نداشت)

امروز که به همکارم گفتم که بهش زنگ زدم چشماش گرد شده بود و اول با تعجب و شاخ روی سر و بعدم با کلی خنده میگه واقعا زنگ زدی؟؟ گفتم آره چیه مگه؟ گفت این الان با خودش میگه عجب گیری افتادم به هر کی نباید جواب پس بدم به این باید جواب پس بدم!!

ولی من میگم خوب مدیر عامله جای خودش ولی تو ساعت غیر کاری که مدیر عامل نیست برای من فقط یک فرد معمولیه و باید روابط هم معمولی باشه.

تو راه رفتن به قوقول زنگ زدم .تو حرفاش گفت برو ماکارونی درست کن.گوشت چرخکرده نداشتم ولی چون گفت دیدم حتما هوس کرده دیگه بنابراین راهو کج کردم از داخل بوستان به شهروند.

گوشت و ماکارونی و چند بسته شکلات و پاستیل که قوقول بسیار مخلصانه عاشقشونه خریدم و اومدم بیرون ولی انگار دنیا داشت دور سرم می چرخید نمی دونم انگار فشارم افتاده بود پایین.بنابراین همونجا نشستم و یک ویفر خوردم بعدم تو راه یک کم پاستیل که برای همسرم مثلا گرفته بودم خوردم بعد رسیدم خونه دیدم نه افاقه نکرده یک موزم خوردم که یک کم چشمام باز شد!!!

شبم ه طبیعتا شام میل نداشتم فقط یک کم پاستیل خوردم .بعد صبح داشتم دندونامو میشتم میگم خدایا این خمیر دندون آبی نبود چرا زبون من این رنگی شده؟؟؟

که یاد پاستیلایی افتادم که چندتایی میذاشتم دهنم و اونقدر نگه میداشتم تا آب بشه!!!!!!!!!

یک مورد دیگه اینکه یکی از دوستای خانوادگی که خیلی با هم در ارتباطیم یک کم قاطی کرده و من نمی دونم برخورد درست چیه؟

یعنی کلی دیروز اس ام اس زده که من از دست مامانم دلخورم به این دلیل از دست خواهرم دلخورم به اون دلیل از دست خواهرت دلخورم به این دلیل و ..... بعدم میگه اصلا من فقط ی دوستم دیگه نمی خوام مزاحم شما بشم.اصلا این بحثها باید تموم بشه ......

اصلا من موندم لیلی زن بود یا مرد؟

فقط در آخر بهش گفتم که عزیزم هر چی زمان جلو بره و تجربه تو تو زندگی بیشتر بشه و در آینده ازدواج هم بکنی می فهمی نمی تونی بدلیل اینکه حرفت مورد قبول واقع نشده یا صد در صد باهات موافقت نشده یا حرف حرف تو نشده بدون نتیجه بحث رو تموم کنی و بگه دیگه نمی خوام در موردش حرف بزنم.

حالا خر بیار باقالی بار کن.به خواهم گفته فکر کردین چون من ازدواج نکردم نمی فهمم. همه چیز ازدواجه یعنی اونی که زدواج نکرده ال و بله و....( سنی نداره 25 سالشه)

امروز می خوام بهش بگم عزیز من اصلا مسئله ازدواج نیست. مثلا خاله قوقول که 23-4 سال از من بزرگتره و مجرده نسبت به من که این همه ازش کوچکترم ولی ازدواج کردم ی سری تجبیاتو نداره خوب این طبیعیه. درسته که کلی از من بزرگتره و بیشتر کار کرده و تو اجتماع بوده و رفت و آمد داشته ولی تجربه این طوری نداشته پس شاید یک چیزهایی رو نتونه مثل من درک کنه یا مجبور نباشه رعایت کنه یا ترک کنه.

تو هم همینطور تا ازدواج نکنی نمی فهمی که همیشه نمیشه حرف حرف تو باشه یا اجازه نداری موبایل دیگران رو چک کنی چون مطمئنا این اخلاق رو اگر داشته باشی می خوای برای همسرت هم انجام بد ی که کسی تحمل نمیکنه و اصلا درست هم نیست.

من هزاری با هسمرم حرفم هم بشه یا موضوعی رو بخوام بفهمم با اینکه موبایل همسرم همیشه رو میزه یا پسورد ایمیلشو دارم به خودم اجازه نمیذم دست بزنم.همونطور که اون هرگز این کار رو نمیکنه.

نمی دونم حوصله جرو بحث ندارم و حوصله برطرف کردن سوء تفاهم رو هم ندارم ولی مجبورم .

این اون موضوعی که تو پست قبل گفتم نبود.اون رو فراموش کردم.

نظرات 21 + ارسال نظر
صحرا دوشنبه 19 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:19 ب.ظ

وای چقدر دلم پاستیل و ماکارونی خواست . نگران کامنتت هم نباش . اونقدر کامنتای ...تر از اون داشتم که کامنت تو هیچی نبود در برابرشمنم که باج گیر از حالا به بعد جیک همتون در اومد کامنتای خصوصی این پست رو عمومی می کنم.

واقعااااااا
یاد باجگیریت نبودم

ارتا دوشنبه 19 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:50 ب.ظ http://arta82.blogfa.com

خیلی با همکار بد کار کردن سخته ....... به نظر من اصلا برای اون دوستت نظر نده .... چونکه ... بعد که روابط درت بشه حرف پیش میاد که فلانی همچین چیزی گفت .... من از چک کردن موبایلمممممم توسط دیگیری متنفرم

آره
سخت تر آدم کردن اوناست که پیر من درومد
آره بدترین کار ممکنه

ممول دوشنبه 19 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:56 ب.ظ

کار خوبی می کنی که یادشون می دی باهات چه جوری برخورد کنن به خصوص تو محل کار. منم مدیرم هر وقت کارم داشت از تو اتاق داد می زد صدام میکرد یه دو دفعه بهش توپیدم که بابا من داخلی دارم خیر سرم ها یا مثلا گفتم اینو از پشت تلفن هم می تونستید بگید ها . حالا دیگه یاد گرفته .
در مورد اون دوستت هم خوب تو درت میگی اون آدم هر چقدر تجربه داشته باشه تا زیر یه سقف با کسی نبوده باشه نمی تونه در مورد زندگی متاهلی نظری بده .
منم هرگز هرگز تو موبایل حامی فضولی نمی کنم . به نظرم حقیرترین کاریه که می شه کرد

آخه یکی دو تا نیستن که
آره خیلی کار بدیه آدم خودش احساس بدی بهش دست میده

سحربانو دوشنبه 19 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:14 ب.ظ http://samo86.blogsky.com

راست میگی بعضی وقتا یه سوتفاهم هایی پیش میاد که آدم انقده باید واسه برطرف کردنش انرژی بذاره که خسته میشه:(

آره به خدا

نهال دوشنبه 19 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:23 ب.ظ http://nahal87654.persianblog.ir

این کار کردنم کلی دنگ و فنگ داره واسه خودشا

آره بابا بعضی وقتها ببخشیدا گیر آدمای نفهم میوفتی دیگه واویلا

غزل دوشنبه 19 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:50 ب.ظ http://www.ghazal-shaho.blogfa.com

وای خانومی جون منم سر این جور آدما کلی حرص می خورم
عزیزم مراقب خودت باش مریض نشی(خالصانه)

مرسی عزیزممممممم

فلفل بانو دوشنبه 19 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:17 ب.ظ http://pepperandsald.persianblog.ir/

از این مدیران شرکت نگو که آدم از حرص دلش می خواد داد بکشه انگار مدیر شدن خیلی هنر کردن.
همسر منم خیلی ماکارونی دوست داره. وقتی ماکارونی درست می کنم مث یه پسر بچه می شه

روناک دوشنبه 19 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:49 ب.ظ http://www.ronak88.persianblog.ir

ای بابا حالا طرف چه گیر بوده
پاستیل ابی هم نوش جان

مرسیییییییی

سارا دوشنبه 19 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:14 ب.ظ http://sami1385.persianblog.ir

سلام خانومی ، خوشحالم که بهم سر زدی
چی بگم از همکارای بی نزاکت درکت میکنم حالا تو محیط دولتی ا ین اتفاق بیشتر میافته بهترین روش برای مقابله با اینجور افراد سکوت و بی محلیه نه مثل خودشون باش نه سعی کن بهشون بفهمونی .
من در ارتباط با بعضی از اعضای خانوادم متاسفانه از اقوام نزدیکم کمی بد شانسم چون همیشه از حرفهای من سوء تعبیر میشه و چقدرم توضیح دادنش سخته . لینکت کردم دوستم

واقعا مخصوصا بعضی آقایون
مرسی لطف کردی

خانم هویج دوشنبه 19 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:23 ب.ظ http://hawijfamily.danagig.ir

ماکارونی رو که همین امروز خوردم اما بدجوری هوس پاستیل کردم:دی
خدایی یه سری چیزا رو فقط توی ازدواجه که یاد میگیری.این رو خیلی باهات موافقم.
در ضمن اون همکارت هم خیلی بی ادب بوده که سلام نمیکرده.خوب کردی یادش دادی!!

آخی......
آره واقعا بعضی تجربه ها در عمله نه حرف

هستی دوشنبه 19 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 07:05 ب.ظ http://sokotepaeez.blogfa.com/

خدا صبرت بده که از پس این جور آNمها بر بیای

من عاشق پاستیل هستم اتفاقا الان دارم میخورماونم از نوع ترش

واقعا
نوش جان

zoha دوشنبه 19 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 07:51 ب.ظ http://blackros.blogfa.com/


سلام عزیزم.
درکت می کنم خیلی بده یکی روابط اجتماعیش زیاد باشه و به پستش آدم های بی ادب بخورن.
من خودمم سره اس ام اس خیلی حساسم محاله از دوستانم
کسی اس بزنه و کاری داشته باشه جواب ندم حتی اگه تو شرایطه بدی باشم باز به خودم اجازه ی جواب ندادنو نمی دم و این رفتارو نوعی بی احترامی می دونم.
چند بار هم به یکی از دوستانم تذکر دادم که چرا من اس زدنی جواب نمی دی یا هر موقع عشقت کشید جواب میدی که دیدم به اون اثر نمی کنه بدتر خودم عصبی می شم ول کردم دیگه.
متاسفانه همه مثل ما فکر نمی کنن و ایراده کار از همین عدمه ارزش قائل شدنستو هر جور که خودشون فکر می کنن غمل می کنن.
آدمه مجرد عمرا نمی تونه تجربه ی یه متاهلو داشته باشه.
پاستیلم نوشه جونت.
راستی مسافرتم خوش بگذره هر وقت که می خواین برین.
جای ما رم خالی کن.

آره ولی تو ادارات از این آدما زیادن
ممنون از لطفت عزیزم

سپیده دوشنبه 19 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:54 ب.ظ http://selena0cute.blogfa.com/

عزیزم باید جواب اس ام استو میداد
حق داری ناراحت بشی
مواظب خودت باش گلم چرا باید فشارت اینقدر بیاد پائین؟

کلا من شیرینی خونم پایین بیاد یعنی فشارم پایین اومده

خواننده خاموشه...(مریم) سه‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:42 ق.ظ

سلام گلم ....من این روزها یکم افسرده ام...ببخش

وای چرا آخه؟؟
در مورد پسرتونه؟

سحر سه‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:56 ق.ظ http://saharri.blogsky.com

دلم ماکارونی خواست
دلم پاستیل خواست اونم به رنگ آبی
دلم ویفر خواست
آخه تو نمیگی من شکمو میباشم و الانم که رژیم میباشم دست و پام کلا میلرزه واسه هرچی خوراکی تو دنیاس...

خوب منم الان دلم پاستیل و ویفر خواست دوباره
منم که دت و پام دائم در حال لرزیدنه

غزل سه‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:29 ب.ظ http://www.ghazal-shaho.blogfa.com

دلم گرفته ه ه هه ه ه ه ه ه

ای وای چرا

یه زن سه‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:59 ب.ظ http://yezan.blogsky.com

خدا بهت یه بچه توپول موپول میده زندگیت از اینی هم که هست شیرینتر میشه
راستی اپ کردم بدو بیا

به بچه زیاد جدی فکر نمی کنیم فعلا

مینا سه‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:40 ب.ظ http://mina6357.persianblogir

سلام
خانومی جونم هر جا که سر می زنم کامنتهاتو می بینم .
از روی کامنت ها وارد وبت شدم .
خوشحال می شم به من هم یه سری بزنی
منتظرتم .امیدوارم دوستای خوبی واسه هم بشیم

سلام
ممنون لطف کردی
البته اونقدرم بیکار نیستما
پیش همه اونایی که بهم سر میزنن میرم
وبت باز نمیشه آدرس درسته؟؟

یک خانوم پرنیان سه‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:25 ب.ظ http://parniyan27.mihanblog.com/

سفر در پیش به خیر

مرسی

قندک بانو چهارشنبه 21 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:16 ب.ظ http://manozebeliii.blogfa.com

چه آدم بی بهداشتیه این همکارت
وای منم عاشق باستیلم
البته من نمیزارم تو دهنم آب شه زوری میخومش
ماکارونی هم که دیوونشم هروقت ماکارونی داریم من اینقدر میخورم تا بترکم
راستی الان که حالت خوبه
یه کم چیزایه جون دار بخور که جون داشته باشیاین سخن مامان بزرگمه

از اینجا رفت و من دیگه ریختش رو نمی بینم
مرسییییییی مامان بزرگ

یه زن چهارشنبه 21 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:39 ب.ظ http://yezan.blogsky.com

خانومیماجرای بپچه دار شدنم و هم دارم مینویسمیه بچه شیطون چشم اب و بور دارم

خدا حفظش کنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد