خانومی و قوقول

روزمرگیهای زندگی قشنگ ما

خانومی و قوقول

روزمرگیهای زندگی قشنگ ما

بدون عنوان

 

خیلی خوابم میاد.دیروز قوقول رفته بود طبقه آخر شرکت کار داشته و وسایلش طبقه اول بود که اونام به خیال اینکه قوقول رفته در رو قفل کرده بودن و رفته بودن.کیف و لپ تاپ و کیف پول و سوئیچ ماشین و همه مونده بود اونجا و قوقول خان پیاده برگشته بود( البته نزدیکه ولی نگران ماشین بود که توکوچه پارکه اونم حسااااااااس به وسایلش اوه دیگه خیلی منت گذاشت سر خودمو و خودش که فقط 3-4 بار گفت نگران ماشینم بریم سر بزنیم!! که نرفتیم و صبح هم خدا رو شکر خبری نبوده)

این شد که باید زودتر پا میشدم و خودم میمدم سر کار.

الانم قوقول زنگ زد که:

1-      آب ریخت روی مبایلش که من کادوی تولد براش گرفتم و روشن نمیشه و باطریش رو درآورده گذاشته تو آفتاب خیلی ناراحت بود.گفتم انشا الله که میشه اگرم نشد دوباره برات می خرم عزیزم نگران نباش.ولی خدا کنه درست بشه این قوقول خیلی رو وسایلش حساسیت داره نمی دونم چه جوری روی گوشیش ریخته.

2-      کار قوقول یک کم با گره مواجه شده.یعنی نمی دونم اصلا صلاحه که اینجا بمونه یا نه.خدا جون اگر صلاحه که ما دودستی چسبیدیم اگر نیست این چسب ما باز بشه ولش کنیم.

3-      داییم دیشب از ام ری ک ا اومده.صبح باهاش حرف زدم.یک دایی بیشتر ندارم که چند سال پیش فهمیدیم ام اس گرفته.بمیرم الهی اینقدرم مظلوم و گله که خدا میدونه.خدا رو شکر تو سن کم نگرفته که کلی پیشرفت کنه چون این بیماری مال جوونهاست و اگر در سن بالا مبتلا بشی امید جلوگیری وجود داره ولی متاسفانه درمان نداره.

حالا فقط پاهاش درگیر بیماری شده که با عصا راه میره.البته مامان گفت با ویلچیر از گیت اومد بیرون ولی از اونجا به بعد با عصا راه میره. خدا رو شکر تو اینجا زندگی نمیکنه اونجا که هست کلی بهش میرسن و بهترین داروها در اختیارشه و بیمه هم هست و از اون مهمتر زن داییم و پسرش فوق العاده هواشو دارن تو مملکت غریب.خدا برای هم حفظشون کنه.

4-      این مدت که قوقول مرتب پا درد داره و میگه پاهام بی حس میشن خیلی ترسیده بودم که نکنه زبونم لال این مشکل دایی رو پیدا کرده.به خودش نگفتم ولییییییییی زنگ زد به مامن و گریههه که نکنه این باشه.مامانم هم کلی دعوا که عجب... هستی این چه فکر و حرفیه و خلاصه اینکه وقت گرفتیم برای اول شهریور که بریم دکتر تا خیالمون راحت بشه که اعصابش تحت فشار نباشه .دکتر عضو انجمن ام اس ایرانه.

5-      اگر کار قوقول اینجا تثبیت نشه از مسافرت هم خبری نیست چون نمیشه پول رو بی مهابا خرج کرد ولی واقعا بهش نیاز دارم

6-      از ی ساعت پیش تهوع گرفتم و خوب بشو هم نیست( با اجازه دوستان روزه دار ی استان نسکافه خوردم که افاقه نکرد و همچنان گیج میزنم) وای ساعت 12 و تا 4 کلی مونده.

7-      رای دوم دادگاه بابا اینا صادر شده و خدا رو شکر به نفع بابا بوده.مامان میگه دلم برای اونام میسوزه خوب پولشون رفته ولی من ته دلم براشون میسوزه ولی به طور کلی خوشحالم.آدمیکه پول نزول میده و بهره آنچنانی میگیره .مرده جدا پولش رو داده نزول میگیره که خیر سرش تیمسار مملکته زنش هم خانه دار ارثیش رو گرفته نزول میده و بهره ای که میگیره از حقوق بازنشستگی مامان من که 30 سال پرستار بود تو این مملکت و اونم بیمارستان سوختگی تازه سرپرستار نمومنه هم بود بیشتر هست، حالا جای دلسوزی نداره. پول قسط بندی شده که ماهیانه پرداخت بشه.

به اسم شراکت اومدن وسط. خوب شراکت تو سود و زیان سهیمه نه فقط تو سود که. حالا که ضرر کرده کلی چک و سفته و کوفت و زهرمار رو اجرا گذاشتن.

بگذریم که ما چی کشیدیم یک سال گذشته و تن و بدنمون لرزید و مامانم اینا ذره ذره آب شدن ولی خدا جای حق نشسته.

آخ که چه روزهای سیاهی بود.

8-      دیشب آهنگ داریوش ه میگه آسمون سنگی شده  خدا انگار خوابیده    انگار از اون بالاها   گریه هامو ندیده

رو پخش میکرد و من اشکام میریخت پایین.خدا رو شکر وضعیت نسبتا خوبه ولی دغدغه اصلی الانم قوقوله.شاید بگید چه خبره خوب همه شوهراشون کار میکنن وزحمت میکشن فقط قوقول نیست که.ولی این قوقول خان من آدم فوق العاده مسئولیت پذیر و کاریه.کاری بهش سپرده بشه به بهترین حالت ممکن انجام میده تازه چند تا کار اضافه هم روش میکنه تا طرف هم جوره ساپورت بشه.از کار هم ابایی نداره و به اینکه در شان من نیست و ژست و .. اصلا کاری نداره انجام میده.اون وقت یک الدنگ برای اینکه خودش رو بردن زیر سوال بیاد به اینم گیر بده برای اینکه کار خودش رو ماله بکشه خیلی زور داره.

آخ کاشکی چشماش اینقدر به نظر من مظلوم نبود( باطنا کلی شیطونه و شاید ظاهرش هم نشون بده ولی به چشم من و به خصوص مادرجونم و مامانم خیلی مظلومه).حاضره از حق خودش هم کم کنه بده به اونکه داره براش کار میکنه تا اونم راضی باشه.خوب این حسن نیت تو کارش منو اینقدر تحت تاثیر قرار میده.

ولی خوب اگر قرار بود هیچ دغدغه ای نباشه و قوقول سرماه یک پول به عنوان حقوق بگیره خوب زندگی نمی تونست پیشرفت چشمگیری داشته باشه الان اومده روی پای خودش واسته پس حمایت جا و شرکتی نیست و طول میکشه تا همه چیز رو روال بیفته پس با توکل به خدا همه چیز درست میشه فقط من گاهی یک کم دیوونه می شم می خوام زودتر کارها رله بشه ولی بعد به خودم میام و منتظر لطف خدا و زمانش میمونم.

اس ام اس داد موبایلش روشن شد.

خدا یا بازهم شکرت و بازهم التماس دعا : قوقول رو دریاب

نظرات 13 + ارسال نظر
روناک سه‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:52 ب.ظ http://www.ronak88.persianblog.ir

منم امیدوارم کار جدیدتون خوب باشه و ادامه پیدا کنه
برای پیشرفت باید ریسک کرد امیدارم نتیجه بده

امیدوارم
فقط کمی صبر لازمه

لیلی سه‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:08 ب.ظ http://www.hisssssss.blogfa.com

به امید روزهای خوش ...
خدا پشت و پناهت خانومی

به امیدش و به یاریش

بهاران سه‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:23 ب.ظ

شما خیلی زیاد وابسته شوهرتون شدید آدم نگران میشه...یک کم رو خودت بیشتر کار کن من هم تازه ازدواج کردم اما همیشه با خودم تکرار می کنم دلبستگی آری وابستگی نه!

بله خودم هم میدونم و این وابستگی گاهی اذیت کننده هم هست
البته من ۵ ساله ازدواج کردم و دو سال و نیم هم نامزد و عقد بودیم
قبل از اونم ۲ سال دوت بودیم نزدیه ۱۰ ساله با همیم و هر روز ان حس من بیشتر میشه
البته قبول دارم ه باید کنترل بشه

فاطمه سه‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:43 ب.ظ http://mysweetangels.blogfa.com

سلام خانمی. خوبی؟ خسته نباشی. طاعاتتون قبول. امیدوارم خدای مهربون به حرمت این ماه هر جور که صلاح میدونه کاراتون رو ریست و راست کنه و از نگرانی در بیای.

ممنون عبادات شما هم قبول
هر چند که من نمی تونم روزه بگیرم به خاطر معدم و خیلی دلم هم می خواد
خدا کار همه رو راست بیاره

آرام سه‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:51 ب.ظ

زندگی بالا و پایین داره......توکل کن و خدارو بابت داده هاش شکر کن.راستی ام اس با بیحسی پا خودش رو نشون میده نه با درد....نگران نباش

آخه فقط درد نیست گاهی زانو به پایین پاهاش بی حس میشه
گاهی هم دستاش خواب میره تو بیداری

هستی(سکوت پاییز) سه‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:15 ب.ظ http://sokotepaeez.blogfa.com/

انشالله هر چی صلاح خدا هست همان بشه.راستی مامان منم تکنسین اتاق عمل بیمارستان معیری بود البته بخاطر ۱۷ شهریور فاصله مهره پیدا کرد و شد مسئول سی اس آر شد.الانم که باز نشست شده خیلی خیلی مریضه.راستی شماره اون دکتر به منم بده آخه همسری منم خیلی میگه ÷ام بی حس است منم ترسیدم

یعنی چی به خاطر ۱۷ شهریور فاصله مهره پیدا کرد؟ منظورت رو نفهمیدم
باشه چشم از مامانم میگیرم برات میزارم البته وقتهای خیلی طولانی میده که ما با لی سفارش و .. اول شهریور وقت گرفتیم

سحربانو سه‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:16 ب.ظ http://samo86.blogsky.com

به قول خودت فقط یکم صبر لازمه.

درسته همون صبر و توکل

سپیده چهارشنبه 27 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:05 ق.ظ http://selena0cute.blogfa.com/

سلام دوست گلم
ایشا لا موبایل همسلی حالش خوب شه
اومدن داییت هم به سلامتی باشه
امیدوارم شوهرت همواره مسولیت پذیر باشه و همیشه کارو بارتون سکه باشه عزیزم

مرسی عزیزم
موبایلش که درست شد

سحر چهارشنبه 27 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:51 ق.ظ http://saharri.blogsky.com

چه خوب شد که موبایلش خراب نشد..
ازونجا که منم خیلی به موبایلم علاقه دارم اگه خراب میشد درک میکنم در چه حد دپرس میشد...
نگران نباش البته
پسرت که به دنیا بیاد ۲ بار گوشیشو بکوبه زمین کم کم یاد میگیره بعضا بی خیال حساسیتاش بشه

آره شاید دخترم باعث بشه حساسیتهاش کم بشه !!

خانم هویج چهارشنبه 27 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:18 ق.ظ http://hawijfamily.danagig.ir

عزیزم من واسه ی داییت دعا کردم.
خوشحالم که مشکل پدر و مادرت هم کم کم داره حل میشه.
نگران کارای شوهرت نباش.خدا بزرگه.

ممنون
آره خدا بزرگه توکل به خودش

ممول چهارشنبه 27 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:47 ق.ظ

رو وسایل هر چی بیشتر حساس باشی زودتر بلا سرشون می یاد . حامی هم رو لپ تابش حساسه همش داره بلا سرش می یاد بیچاره .
مشکل که همیشه هست زندگی بدون دغدغه تو ایران امکان نداره البته فکر کنم تو بیشتر جاها امکان نداره . اما خب مهم اینه که بتونی با یه برنامه ریزی خوب به هدفت نزدیک شی .
برای موفقیت جناب قوقول هم دعا مینماییم .

موافقم ولی تو ایران از همون ابتدای جوونی به فکر قسط خونه و ماشین و ... و اصلا آدم از پولی که درمیاره لذت کافی نمیبره

سحر چهارشنبه 27 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:59 ق.ظ http://saharri.blogsky.com

پسرت رو بی اختیار گفتم...
یهو اومد...

من عاشق دخترم
ولی هر چه پیش آید خوش آید

دست کوچولو سه‌شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:01 ب.ظ http://dastkocholo.persianblog.ir/

۵- یه مسافرت کم هزینه تر برید
۷- خدا رو شکر
نگرانی الکی برای خودت درست نکن .. چرا از استرس خوشت میاد خانوم خانوما

این یک ارث و ژنتیکه متاسفانه از خانواده مامان خیلی خیلی پر استرس هستیم به شدتا یک چیز میگم یک چیز میشنوی
قوقول اذیت مینه مثلا ی چیزمیندازه زمین میگه وای بدو خونه آتیش گرفت آمبولانس اومد آتش نشانی زنگ بزنید!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد