خانومی و قوقول

روزمرگیهای زندگی قشنگ ما

خانومی و قوقول

روزمرگیهای زندگی قشنگ ما

۲۰ تیر

برای روز میلادم اگر تو  

به فکر هدیه ای ارزنده هستی  

مرا با خود ببر تا اوج خواستن  

بگو با من که با من زنده هستی 

 

۲۰تیر

همیشه این تاریخ برام هیجان انگیز بوده.

اینکه در این تاریخ من اونقدر کوچک و ناتوان بودم که شاید جز یک آغوش گرم و پر محبت و چند قطره شیر، چیزی من رو آروم نمی کرد.

روزی که دنیای من فقط و فقط در آغوش گرم مادر و پدرم خلاصه میشد و دیگر هیچ.

و الان در آستانه ورود به دهه جدیدی از زندگی هستم.هنوز هم باورم نمیشه امروز دهه 20 زندگی رو پشت سرمیذارم و تا چند ماهه دیگه به طور کامل وارد دهه 30 زندگی میشم. هر چند هنوز 30 سالم نشده و به اصطلاح 29 سالگیم تموم شده ولی خوب نمیشه خودم رو گول بزنم.

الان دیگه دنیای من محدود به آغوش گرم پدر و مادرم نیست.الان من در کنار اونها یک آغوش گرم دیگه هم دارم که سایه حمایت و توجهش رو از 10 سال پیش تا الان حس کردم و هر روز بیشتر از گذشته حس میکنم.کسی که سایش هم همیشه مواظبم بوده و اگر اون دلخوریهای کوچیکی که گهگداری برای همه هست رو کنار بزاریم میتونم بگم قویتیرین و مهربونترین همراه و حامی من تو زندگیمه که بدون وجودش دنیا برام وجود نداره.همسر عزیزم ممنون به خاطر همه مهربونیها و خوبیهای که داری و هر روز سعی میکنی که بیشتر و بیشتر اونا رو نشون بدی.

همیشه فکر میکردم با رفتن به دبیرستان خیلی بزرگ میشم که رفتم و دیدم خبری نبود بعد فکر کردم هر کس که دانشگاه میره خیلی بزرگه که رفتم باز هم خبری نبود.بازم فکر میکردم هر کس که ازدواج میکنه خیلی بزرگ شده که بعد از اونم همچین حسی نداشتم و گفتم نه هر کس 30 سالش میشه دیگه خیلی فرق میکنه که نمی دونم چرا بازم حس بزرگ بودن نمی کنم.حتی موقع لباس و کفش خریدن هم طرف مدلهای به اصطلاح خودم زنونه نمیرم و میگم به سن من نمی خوره اینا زنونست.

شاید فکر میکنم هر وقت بچه دار بشیم اون موقع همه چیز فرق میکنه که اون موقع هم فکر نکنم چنین حسی داشته باشم.

چون امروز روز کاری بود مامان اینا تولد من رو روز جمعه با حضور خانواده همسرم و مادربزرگم و دوتا از دوستامون برگزار کردن.البته فکرش رو نمی کردم خانواده قوقول هم باشن چون بر خلاف سالهای قبل دیگه راه دور بود وفکر نمی کردم همه دور هم جمع شده باشن که شده بودن.

شب خیلی خیلی خوبی بود و من از ته دل خدا رو شکر کردم به خاطر داشتن این جمع.جمعی که خانواده من و قوقول با صمیمیت زیاد دور هم بودن و من همیشه خدا رو شکر میکنم که دو تا خانواه اینقدر بهم نزدیکن و باهم خوبن و در رفت و آمد.امیدوارم خوانداه جدید هم ه اضافه میشن جمعمون جمع تر بشه و همیشه همینطور صمیمی باشیم.

واقعا سورپریز شدم.دست همشون درد نکنه.مراسم بزن و برقص هم داشتیم و کلی عکس و فیلم و در کنارش کادو.

اول از همه کادوهای همسر خوبم که واقعا دلم نمی خواست این همه خودشو تو خرج بندازه چون من خودم شرایط رو میدونم ولی از قبلش هم نمی تونستم بهش بگم .هم روم نمی شد که جنبه یادآوری پیدا کنه و هم میدونستم که گوش نمیده.قربونت برم من.

یک پک قلم نوری برام خریده بود که چند وقت پیش دست کسی دیده بودم که اینی که خریده خیلی جدید تره.خیلی مدرنه و من باید دستم بیاد و دستم راه بیفته تا کارهای طراحی رو با اون انجام بدم و اینقدر رو کاغذ نکشم و اسکن بکنم.

کادوی دومش هم ی عطر بود که واقععععععععععععععا خوشبوه.اصلا دلم نمیاد بزنم ولی امروز که روز تولدمه زده که مرتب به یادش باشم.

مامان و بابا و مادرجونم هم با هم برام ی دستگاه میوه خشک کن خریدن که من خیلی وقت بود می خواستم بخرم و هی میگفتم ماه بعد.حالا دیگه خودم میوه خشک میکنم و کلی لذت میبرم چون میوه خشک خیلی دوست دارم.

مامان و بابای قوقول هم یک سکه پارسیان دادن که گذاشتم به عنوان پس انداز کنار.اگر پول میدادن مطمئنا خرج میشد ولی این میره کنار برای پس انداز و خیلی بهتره.

خواهرم و نامزدش ی عطر دادن که اون هم خیلی خوشبو بود و خواهر قوقول یک روسری که من شالش رو دیده بودم و از این طرح خیلی خوشم میومد.برادر قوقول هم ی پیرهن چپ و راست مجلسی که خیلی تو تنم قشنگ بود. خواهر قوقول انتخاب کرده بود و گفت اگر از این خوشت اومده دامنش رو هم بگیریم برات که گفتم نه من با شلور بیشتر بهم میاد.از طرف خالم که شماله یک شال حریر که آبی خیلی خوشرنگه.دو تا از دوستامون هم بودن که هر کدوم یک بلوز دادن که خیلی قشنگ بودن و خدا رو شکر همشون اندازم بودن.

کیک هم مامان یک کرم دو رنگ درست کرده بود که بینش هم ژله و میوه بود و خیلی خوشگل شده بود.

شب خیلی خوبی بود و من باز هم خدا رو شکر میکنم که خانواده هامون اینقدر با هم صمیمی هستن و از خدا می خوام که این صمیمیت همیشه حفظ بشه.

در ضمن امروز روز تولد مدیرعاملمون هم هست.چون ازش دلخور بودم نمی خواستم بهش زنگ بزنم که خودش صبح که رسید بهم زنگ زد و کلی تبریک و آرزوی خوب و ....

بعدم گفت نباید از خانومها سنشون رو پرسید ولی شما متولد چه سالی بودی که گفتم و گفت که حالا خیلی راه در پیش داری.

من نمی دونم چرا کسی سنم رو می پرسه اصلا ناراحت نمیشم واسه همینه میگم هر چی بزرگتر میشم برام فرقی نمیکنه.

حالا که زنگ زد می خوام ی متن تبریک پیدا کنم براش ایمیل کنم.

نظرات 23 + ارسال نظر
کیمیا خاتون یکشنبه 20 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:20 ب.ظ http://4682.blogfa.com/

تولدت مبارک. امیدوارم واقعا سال ها کنار همسرت و خانوادت شاد باشی.

ممنون از لطفت

ارتا یکشنبه 20 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:39 ب.ظ http://arta82.blogfa.com

تولدت مبارک عزیزمممممم ..... امیدوارم همیشه همینطوری شاد و خوشحال کنار خونوادت باشی عزیزممم هم ماهی جون تولد من فقط 7 روز با تو فرق داره ..... بووووس

مرسییی عزیزم خیلی لطف کردی
منم تبریک میگم امیدوارم همیشه خوش و خوشبخت باشی

بانوی خرداد یکشنبه 20 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:54 ب.ظ http://29khordad.blogsky.com/

سلام خانومی
تولد تولد تولددددت مبارک.

ممنوننننننن
مرسییییییییی

لیلی یکشنبه 20 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 04:27 ب.ظ http://www.hisssssss.blogfa.com

تولد ... تولد ... تولدت مبارک
تقویم را اعتمادی نیست اگر تحولی در نگاه و دلت رخ داد تولدت مبارک ...

مرسی عزیزم
دارم سعی میکنم این تحول رو بوجود بیارم

دایی یکشنبه 20 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 04:35 ب.ظ

تولدت مبارک . جشن تولد باشکوهی داشتی . و حتما میدانی که این آرامش و یکدستی در کمتر خانواده ای پیدا می شود . و میدانم که شاکر این ها هستی . علی علیه السلام می فرماید : ( الدنیا یومان . یوم لک و یوم علیک ) دنیا دو روز است . یک روز به نفع تو و مطابق خواسته ات و یک روز بر علیه تو ؛ ناحواستنی و تلخ . اگر روزهای خوبمان را علامت بگذاریم و فراموش نکنیم ؛روزهای سخت را ساده تر تحمل میکنیم . اگر زیاده خواه نباشیم و به گفته امیر (ع) اعتقاد داشته باشیم . دنیا زشت و زیبا را با هم دارد. آنانی که فقط انتظار زیبایی دارند آدمهای خودخواهی هستند . شاد باشید .

مرسی دایی عزیز
باز هم خدا رو شکر که این دلخوشیها رو برامون گذاشته
و باز هم شکر که خانواده های خوبی داریم
و باز هم خدا رو شکر که خانواده ها با هم صمیمی هستن
و بازهم شکر به خاطر داده و نداده اش

دایی یکشنبه 20 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 04:43 ب.ظ

« ...حالا که زنگ زد می خوام ی متن تبریک پیدا کنم براش ایمیل کنم »
این جمله ات مرا برانگیخت که نکته ای را مطرح کنم . الان مجال ندارم . باشد که با حوصله بگویم ؛ شاید هم با ایمیل . نکته بسیار مهمی است .

منتظر نظرتون هستم

نهال یکشنبه 20 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 06:46 ب.ظ http://nahal87654.persianblog.ir

پیشاپیش تولدت مبارک عزیزم.

ممنون از لطفت

یکی از اهالی یکشنبه 20 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:31 ب.ظ http://khorzeneh.blogfa.com

چند روز دیگه تولد منه و مطمئنم به جز همسرم کسی بهم تبریک نمیگه

تبریک میگم مهم اینه که همسرت به یادته

سحربانو دوشنبه 21 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:43 ق.ظ http://samo86.blogsky.com

تبریک میگم .ایشالا 120 ساله بشی:)

مرسی عزیز ممنون

خواننده خاموشه... دوشنبه 21 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:54 ق.ظ

تولدت مبارک انشالا که همیشه شاد باشی...قلم نوری چیه؟باور کن اولین بار هست که میشنوم

مرسی ممنون
قلم نوری مثل خودکار میمونه که ی صفحه دیجیتال داره که اون صفحه به کامپیوتر وصل میشه.
با قلم هر طرح یا شکلی که می خوای روی صفحه دیجیتال میکشید و اون طرح مستقیم توی کامپیوتر منتقل میشه
قلمهای نوری بیشتر برای مصارف طراحی، گرافیک و ....
دیگه لازم نیست روی کاغذ طرح بزنی و اسکن کنی
مستقیم با دست ولی توی کامپیوتر میکشی

جز تو تمومه دنیا پر دوشنبه 21 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:22 ب.ظ http://u-r-mine.blogfa.com


چه مدیر عامل خوبی که تحویل میگیره .. ..خانومی گلم تولدت مبارک عزیزم منم هیچ وقت نمیتونم وسایل زنونه انتخاب کنم.. عزیز دلم برای همه ی کادوهات و البته خاطره ی قشنگی که برات موند بهت تبریک میگم امیدوارم صدها سال از این ده سالها کنار همسر مهربونت با ارامش زندگی کنی..بازم تبریک میگم گلم..

مرسی عزیزم لطف داری

جوجوک سه‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 07:31 ق.ظ http://arteen.mihanblog.com

تولدت مبارک
امبدوارم هرسال با دلخوشی و تندرستی کامل در کنار خانواده گل ات که به تعدادشون به امید خدا افزوده بشه ۲۰تیر را جشن بگیر
شاد باشی گلم

مرسی عزیزم
و دوستان خوبی مثل تو

آمیز میتی سه‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 08:21 ق.ظ http://mirzamahdi644.persianblog.ir/

مهم گرفتن تولد و ... نیست مهم تکامله که فکر میکنم خوب بوده اینکه قدر داشته هاتو میدونی .... خوش باشی ...

مرسی و ممنون

خاله‌ی نبات سه‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:33 ق.ظ

دست
سوت
کف
رقص
تولدت مبارک..

واییییییییییییی
مرسی عزیزم

مادرخانومیض سه‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:17 ب.ظ http://na1360.persianblog.ir

به به .. سلام.. تولدت مبارک عزیزم..امیدوارم سالهای عمرت پر از شادی و پیشرفت و سلامتی باشه درکنار قوقول... چقدر خوبه خانواده ها با هم خوبن..
ببین تو 5 روز از من بزرگتری.. من متولد 25 تیر سال 60 هستم چقدر زیادی هم سنیم.. موافق نیستی؟

چه با مزه
تولدت پیشاپیش مبارک
وای من چقدر عقبم تو دخترت مهد هم میره ما هنوز فکرشم نکردیم

فلفل بانو سه‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:39 ب.ظ

ببین این قالبت چشمو درد میاره
راستی تتتتتتتتتتتتتتتتتولدت مبارک

مرسی
آخه من چی کار کنم هر کردوم یک ایرادی دارن

سحر چهارشنبه 23 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:01 ق.ظ http://saharri.blogsky.com

خییییییییییییلییییییییییییییی ناراحتم که دیر به تولد رسیدم..
دیروز اینقدر سرم شلوغ بود که نشد به دوستام سر بزنم.
دلم میخواست زودتر میومدم و زودتر تو شادیت شریک بودم...
از ته ته ته ته دلم واست یههههههه عالمه آرزوی خوب دارم..
دوست دارم یه عالمه
هرچی بگم بازم کمه

به قول هستی:
واسه ما جشن تولد یه بهونه بود همیشه
که بهت بگم عزیزم دلم از تو دور نمیشه

مرسی عزیزم ممنون از اظهار لطفتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
منم دوستون دارم

سحر چهارشنبه 23 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:02 ق.ظ http://saharri.blogsky.com

یادم رفت بگم
از کادوی قوقول کللللللی هیجان زده شدم
دمش گرم
خیلی هدیه توپسی بود

آره دستش درد نکنه

نبات زغفرونی چهارشنبه 23 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:03 ق.ظ http://saharri.blogsky.com

شلام خانومی
من نبات ژعفلونی هشتم
تبلتت مبارت
بوششش

قربونش برم مرسییییی عزیز دلم

مبینا چهارشنبه 23 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:08 ق.ظ http://hamdardbiato.blogsky.com

چه لطیف است حس آغازی دوباره،
و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس...
و چه اندازه عجیب است ، روز ابتدای بودن!
و چه اندازه شیرین است امروز...
روز میلاد...
روز تو!
روزی که تو آغاز شدی!
تولد مبارک

عزیزم تولدت مبارک امروز بلاخره پستهاتو موفق شدم ببینم.

ممنون لطف کردی
پس بالاخره نشون داد

آرام چهارشنبه 23 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:19 ب.ظ

شرمنده ام حسابی................تولدت مبارک حسابی.......ببینمت میبوسمت حسابی..........

مرسی قربونت برم
منتظر خبر قرارمون هستم

لیلی چهارشنبه 23 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:14 ب.ظ http://www.hisssssss.blogfa.com

کجایی خانومی ...
هنوز تو جو‌ ِ تولدی ... پست نذاشتی؟؟

نه بابا اونقدر ها هم جو گیر نشدم میام همین جاها هستم

دست کوچولو چهارشنبه 23 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 06:09 ب.ظ http://dastkocholo.persianblog.ir/

ببخشید دیر اومدم . تبریک منو هم بپذیر

مرسی عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد