خانومی و قوقول

روزمرگیهای زندگی قشنگ ما

خانومی و قوقول

روزمرگیهای زندگی قشنگ ما

آخر هفته خوب

چهارشنبه که قوقول اومد دنبالم رفتیم ی دوری بزنیم.

گفتیم بریم من یک بلوز می خواستیم بخریم.اول رفتیم میلاد نور که چیز خاصی ندیدم.یک بلوز دیدم که با شلوار لی قشنگ میشد ولی خیلی خلی ساده بود و جنسش هم اگر ی بار میشستی میشد مثل دستمال آشپزخونه.تازه اونو میگفت 38 تومن.گفتم نه آقا جون.من تا25 تومن می خوایم.اصلا بریم ی جا دیگه.

بعد رفتیم قنادی ضیافت که قوقول هوس شیرینی کرده بود.ی نیم کیلو شیرینی پنیر گرفتیم که واقعا عالیه، نیم کیلو هم نون خامه ای.

داشتیم رد میشدیم که باز چشممون افتاد به این برج جام جم همت.دیدیم مثل اینکه مرکز خرید هم داره.پارک کردیم که بریم.یهو ی باد و بارونی گرفت که بیا و ببین و تا ما از ماشین پیاده بشیم همه چیز کن فیون شد.ما هم از همه جا بی خبر دویدم سمت ورودی پاساژ که بدجور کنف شدیم چون اصلا هنوز افتتاح نشده.خلاصه کنار ورودی پاساژ ی بنگاه بود که اونا فکر کردن ما برای خرید اودیم و ما هم برای اینکه بیشتر ضایع نشیم به روی خودمون نیاوردیم و گفتیم بله برای خرید اومدیم.

قوقول شرایط رو پرسید و اون آقا هم توضیح داد.جالب بود.طبقه نهم برج با متراژ 72 متر درمیاد 160 میلیون.ما اگر خونمون رو بفروشیم می تونیم اونجا بخریم ولی مشکل اساسیش اینه که 72 متر رو ی خوابه درآورده.خلاصه گفتیم فکرامون بکنیم ی کارت هم گرفتیم اومدیم بیرون.خیلی خیای ضایع بود اگر می گفتیم اومدیم برای خرید از پاساژ که هنوز افتتاح نشده!!

بعد رفتیم تیراژه که الحمدالله همه مغازه ها یا لباس مردونه شده یا مانتو و کیف و کفش.اصلا بلوز درست و حسابی پیدا نکردم. از اونجا رفتیم بوستان.

اول شلوار کتان قوقول که مامانم از مکه براش آورده و بزرگ بود دادیم برای کوتاهی و یک کم تنگ کردن و من گشتم و ی بلوز خوچکل پیدا کردم.تازه قیمتش هم مناسب بود18 تومن.خیلی هم بامزست.

دور زدیم تا شلوار قوقول آماده شد و گرفتیم و رفتیم شام بیرون.تو میدون پونک یک رستوران هست به اسم پونک که فقط غذاهای خونگی داره.دلمه ، کوفته، آش، سوپ، کشک بادمجون ، حلیم بادمجون ، کله جوش و از این جور چیزا.

خیلی جالبه.برای مهمونی هم خوبه مثلا آدم غذا بپزه و یکی دو نوع هم از این جور غذاها سفارش بده.مثلا کوفتش خیلی خوشمزه بود.با اینکه من اصلا کوفته و دلمه و از این جور چیزا دوست ندارم و چون غذای اون روزش همینا بود با آش و سوپ، کشک بادمجون و هم من ی بار خورده بودم کوفته خواستم، خیلی خوشمزه بود. البته هر روز همه غذاها رو نداره و ی سری رو برای روزهای مختلف داره.

پنج شنبه شب هم همسایمون قرار بود بیان خونمون که بازدید عید رو پس بدن.البته ما هم دیر رفته بودیما.یک دختر 4 ساله دارن که خیلی خیلی نازه.وقتی اومدن یک کادو هم آوردن که من خیلی اعصابم خورد شد.چون ما چیزی نبرده بودیم. خوب ما به هوای عید رفتیم دیگه ولی اونا چون اولین بار بود کادو هم آوردن.خلاصه کلی شرمنده شدم.البته 4 جلد کتاب از بابا گرفته بودم که به دخترش دادم ولی کلا ضایع گشتیم.خیلی آدمای خوبین و 2-3 ساعتی بودن و رفتن.

جمعه هم که تاعصر خونه بودیم و عصری پیاده رفتیم دوباره تا بوستان.ی کیف خودم خریدم.ی کیف برای تولد خواهرم گرفتم.ی تی شرت هم برای تولد برادر قوقول گرفتیم. کادوی تولد بابا مونده هنوز.

قوقول اسنک خورد و و بعد باهم مخلوط زرشک و آلبالو که خیلی خوشمزه بود.بعدم پیاده اومدیم و تو راه ی مغازه باز شده که محصولات شیرین عسل داره اونجا هم ی سری خوراکی و هله هوله گرفتیم و برگشتیم.

فردا واحد ما با مهمونای چینی شرکت قرار ملاقات داره.اصلا حوصلشون رو ندارم!!

دوشنبه میریم همدان و انشا الله چهارشنبه برمیگردیم.

خدایا شکرت

نظرات 10 + ارسال نظر
بردیا شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:45 ق.ظ http://mybehesht.mihanblog.com/

تبادل لینک ؟

موافقم

طنین شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 04:20 ب.ظ

تاییدیه؟

آره عزیزم تائیدیه
ممنون

سحربانو شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:40 ب.ظ http://samo86.blogsky.com

ایشالا همیشه شاد باشین:)

ممنون عزیزم

نهال یکشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:54 ق.ظ http://nahal87654.persianblog.ir

همدان خوش بگذره

مرسی عزیزم

سحر یکشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:16 ق.ظ http://sf22761.blogsky.com

وووووووی خواهرت داره عروس همدانیا میشه؟؟؟؟
ای خدا به فریادش برسه. (آخه خونواده مادری من همدونین و فقط خودمون میدونیم در چه حد ترنگه ایم)

ای ول خرید...
بد نگذره

قالب جدیدت هم خیلی توپه

ای داد بیداد مگه چین
البته با عرض معذرت فراوان شنیدم میگن پوست ... کن ولی اینا آشنان
حالا تو خودت نحوه مقابله رو هم لطفا آموزش بده

مرسیییییییییییییییییییییییییییی

خواننده خاموشه یکشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 02:01 ب.ظ

ای دستت طلا..الهی خیر ببینی..اخیش با خیال راحت مطالبتو میخونم...یه بوسسسسسسسسسسسسسسس گنده..مرسی که قالبت رو عوض کردی

بالاخره نظر هر کسی میتونه مهم باشه حتی اگر خواننده خاموش باشه

ارتا دوشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:12 ب.ظ http://arta82.blogfa.com

وای چه قالب قشنگی گذاشتی ... خوشبحالت میری همدان کلی بهت خوش بگذره منم دلم میخواد برم خرید ولی حوصله گشتن ندارم خیلی :D

مرسی عزیزم
خرید گاهی اوقات حوصله می خواد گاهی هم اگر حوصله نداری برات حوصله میاره

صحرا چهارشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:12 ب.ظ

وای عروسی . منم خیلی دوست دارم عروسی خواهرم بشه

انشا الله به سلامتی میشه

علیرضا جمعه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 04:16 ب.ظ http://www.only-abadan.persianblog.ir

سلام من بازم برگشتم با 1 دلتنگی جدید ولی تو آپ نکردی اگه حوصله داشتی 1 سرکی بزن بهم

من نبودم
حتما

دست کوچولو یکشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:28 ق.ظ http://dastkocholo.persianblog.ir/

حالا خوبه گفتید برای خرید اومدید .. من بودم خندم می گرفت .. چه خوب خودتونو نگه داشتید

اگر با کس دیگه یا دوستام بودم حتما سوتی میدادم من اصلا نمی تونم خودمو کنترل کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد