خانومی و قوقول

روزمرگیهای زندگی قشنگ ما

خانومی و قوقول

روزمرگیهای زندگی قشنگ ما

مهاجرت

پینوشت دارد:  

 

یک مدت بود گهگداری با قوقول در مورد رفتن از ایران صحبت می کردیم ولی همیشه هم هر دومون موافق این امر بودیم ولی هیچ کدوم این رو جدی نمی گرفتیم.

تا چند روز پیش که دیگه جدی به این موضوع فکر کردیم.اینکه با یک وکیل صحبت کنیم و شرایط مهاجرت به امریکا رو بپرسیم.

اینکه چقدر هزینه و زمان لازمه. از اون ور هم دنبال پیشنهاد شغلی توی وبسایتهای امریکا میگردم چون با پیشنهاد شغلی کار کمی راحت تر میشه.اطلاعاتم اونقدر کمه که اصلا نمی دونم موفق میشیم یانه.

خودم که لیسانس نقاشی دارم و دوره های طراحی و نقاشی روی پارچه و لباس هم دیدم و الان هم می خوام کلاسهای تکمیلی بیشتریرو برم.زبان هم که خدا رو شکر انگلیسی رو مسلط هستم فقط آیلتس ندارم که نمی دونم تا چه حد لازمه که امتحان بدم.

به خاطر همین مسائله زبان از طریق من می خوایم اقدام کنیم.اگر جور بشه خونه رو برای فروش باید بزاریم و با نصفه پول خونه که سهم ما هست و حدودا 80 میلیون میشه کار رو شروع کنیم.

با نصفش یک خونه خیلی نقلی تو شهر پرند می خریم و میدیم اجاره.ماشین رو هم می فروشیم و میذاریم بانک تا قسطهامون رو پوشش بده.بقیه پول خونه هم میشه هزینه کارهامون و هرچی بمونه با خودمون می بریم.

اینا همه تصمیماتی هست که نمی دونم تا چه حد عملی بشه.اصلا نمی دونم برای امریکا راحت تره یا کانادا.

تو هر دو کشور کسی رو داریم.امریکا که داییم 30 ساله اونجاست و دختر عمه قوقول هم اونجاست.

کانادا هم که دختر خاله خودم هست.فقط میدونم برای امریکا به ویزای H1B  نیاز هست که به پیشنهاد شغلی میدن ولی زمانش 3 ساله هست و همراه هم اجازه کار نداره.باید حتما با وکیل مشورت کنیم.

خدا کنه یک روزنه هایی پیدا بشه که ناامید نشیم که ولش کنیم یعنی با شرایط ما جور دربیاد.

دیگه تحمل اینجا خیلی سخت شده نه برای کار و زحمت و تلاش آدم ارزش قائلن و نه اصلا به ایده های نو و نوآوری اهمیت میدن.ما که می خوایم تلاش کنیم و جون بکنیم لااقل جایی باشه که آینده رو داشته باشیم.

میدونم اونجاها حلوا خیرات نمی کنن و شرایط زندگی راحت نیست و نمیگن بفرمایید یک کارعالی تقدیم به شما باعزت و احترام بشینید انجام بدید، ولی اونجا چند ال سختی میکشی بعد راحت تر زندگی میکنی ولی اینجا چی بازنشسته های ما هم کلی مشکل دارن.

فقط چیزی ه میتونه خیلی اذیتم نه، دوری از خانوادم هت که باید با اون کنار بیام.

در هر حال دنبال یک وکیل خوب و منصف هستیم.

 

پینوشت:  

چرا اینقدر حالم گرفتست؟  

 

به خاطر حرفای دیروز قوقول و بهونه گیریش در مورد خواهری و بی اندازه حساس شدن و مسئله ساختنش؟  

 

به خاطر اینکه میگه مامانش ازش راضی نیست چون هرازگاهی براش چیزی نمی خره یا دعوتشون نمیکنه یا مسافرت نمی بره؟( خودش اصلا به این حرفها اعتقاد نداره و میگه انتظار بیجاییه که من اصلا از پسش بر هم نمیام ولی میدونم ته دلش و پشت سر کلی میگه و ناراحته مخصوصا هم که 3 دانگ خونه سهم اون هست و بابتش از ما اجاره نمیگیره)  

 

به خاطر اینکه فکر میکنم اگر مادرش از ما اجاره نمیگیره آخه چه منتی سر ماست؟؟  

خانواده دختر تمام و کمال جهیزیه میدن حتی تلویزوین و ... و خانواده پسر حتی یک چیز کوچیک هم نمیدن و رسم خریدن طلا و خرج زیاد عروسی هم ندارن و خود پسر میده ، خوب حداقل به عنوان پدر و مادر وظیفه ای دارن دیگه؟ حالا سهمش رو در اختیار پسرش گذاشته و ما هم خودمون رو تکوندیم 3 دانگ بقیه رو دادیم. خوب این وظیفه پدر مادره که بچشون رو حمایت نن همونطور که به دختر یک زندگی کامل میدن پسر هم باید حایت بشه؟؟این دیگه چه منتی داره؟؟  

 

به خاطر اینکه فهمیدم بابا یک رگ قلبش بستست و باید برای بالون روز دوشنبه بستری بشه؟ 

 

به خاطر اینکه لپ تاپ قوقول دوباره سوخت و گیر یک آدم کلاش افتادیم که یک هفتست غیبش زده و با بدبختی الان پیداش کردم و هی به خودم فشار آوردم بد و بیراه بهش نگفتم و میگم نکنه پول اینم پرید؟ 

 

به خاطر هوای گرفته و بارونیه؟ 

 

چقدر دلشوره دارم من.

نظرات 8 + ارسال نظر
کبک یکشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:00 ق.ظ

خانوم جون شما جایی آسون تر از امریکا پیدا نکردین واسه مهاجرت؟! فکر می کنم باید اول اطلاعاتت و تکمیل می کردی بعدا اینهمه نقشه می کشیدی. به هر حال آرزوی موفقیت می کنم واستون. انشالا اگر جور شد خبر بده چون خیلی مشتاق می شم بدونم از چه راهی وارد شدین که ش

امریکا چون داییم الان ۳۰ ساله اونجاست
وقتی می خوای مهاجرت کنی انگار اگر کسی اونجا باشه یک کم دلت قرص میشه البته نه از نطر مالی فقط اینکه تو یک شور غریب کسی هست که بشناسی
من کشور دیگه کسی رو ندارم البته دختر خالم کاناداست
ولی واقعا خودمون هم نمی دونیم از کجا و چکار باید بکنیم
ولی به راهنمایی خیلی نیازمندیم

روناک یکشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:33 ب.ظ http://www.ronak88.persianblog.ir

من اطلاعات چندانی ندارم اما امریکا احتمالش نزدیک به صفره ربطی هم به دائیت و ....نداره
ببین تو فقط اگه شناسنامه ات بگه متولد ایران هستی و تمام عمرت رو هم اروپا زندگی کرده باشی حتی برای تفریح هم به زور بهت ویزای 6 ماهه میدن اول یک ماهه و بعد شاید تمدید شه 6 ماهه این قانون برای ایران و 2 3 تا کشور دیگه هست
من خیلی مورد این طوری دیدم بعد از 11 سپتامبر هم تین طوری شد

روناک یکشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:36 ب.ظ http://www.ronak88.persianblog.ir

خیلی از فامیل های ما بودن که این طوری شدن طرف دخترش 20 سال بود امریکا بود و حالا برای زایمانش حتی برای دو هفته هم به مامانه ویزا ندادن!!!!!!
تنها مواردی که من الان دیدم میرن امریکا از طریق بورسیه گرفتن از دانشگا هاست که اونم معمولا مجردن نمی دونم خانوادگی چه طور میشه؟
کانادا خیلی بهتره هم به نسبت آسونتره و هم تو همه نظر سنجی ها به عنوان کشور اول برای زندگی انتخاب میشه

درسته ولی یکی از دوستامون که هم رشته من بود پارسال از طریق پیشنهدی کاری با شوهرش رفتن

روناک یکشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:39 ب.ظ http://www.ronak88.persianblog.ir

البته کانادا هم شنیدم که دیگه ایالت های انگلیسی زبان ظرفیتشون پره و فقط فرانسه زبان ها مهاجر پذیرن
امریکا واقعا مشکله
ببین مثلا نمی دونم در مورد مونا زارعی خوندی یا نه
بورس گرفته بود از یه دانشگاه آمریکائی بعد مبتلا به یه بیماری خیلی بد خونی شده بود بعد از 6 ماه هنوز به مامانش ویزا نمیدادن یه سر بره پیشش سرچ کنی تو نت راجع بهش نوشتن

آره خونده بودم

سحر یکشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:53 ب.ظ http://sf22761.blogsky.com

یه دوستی دارم میگه هر وقت دلشوره میگیردش یه آرایش مفصل میکنه و مو سشوار میکشه و یه لباس جیستین (یعنی باحال) میپوشه و یه آهنگ دوپس دوپس میذاره و جلو آینه تکنو میرقصه. من رقص تکنو بلد نیستم ولی یه بار با مقدمه هایی که عرض کردم نیم ساعتی ادای رقص تکنو درآوردم و کلی به خودم خندیدم.
خوب بود.
امتحان کن. شاید بهتر شی

آخه من اهل رقص نیست اصلا
حالا بقیه رو میشه امتحان کرد
ممنون

سحر یکشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:59 ب.ظ http://sf22761.blogsky.com

کی هست این دکتر هولاکویی؟
تا حالا اسمشو نشنیدم.

دکتر هولاکویی یک روانشناس و روانکاو ایرانی بسیار مشهور و مقیم امریکاست
مشاوره حضوری اصلا نمی پذیره و فقط تلفنی مشاوره میده اونم روی خط رادیو و تلویزیون در ماهواره که شاید امکان تماس تلفنی باهاش رو نداشته باشی ولی سی دی های مفصلی در مورد خشم و عصبانیت و نحوه رفتار با کودکان و...... داره که لی برای هر کی خریده تاثیر گذار بوده
البته اگر بتونی بهش زنگ بزنی خیلی خیلی خیلی بهت کمک میکنه

سحربانو یکشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 06:30 ب.ظ http://samo86.blogsky.com

ایشالا که کارا خوب پیش میره و همه چی‌ انجام میوه خوب خوب.دعا می‌‌کنم که حال بابات خوب بشه عزیزم:)


مرسی عزیزم ممنون

آرام دوشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:05 ق.ظ http://wet-dreams.blogfa.com

خانومی غصه نخور....به همسر هم گیر نده....وقتی میبینی داره منفی میشه تو مثبت شو...درمورد مادرش بنظرم بهتره یه هدیه کوچواویی واسش بخری...راه دوری نمیره ...البته من باتمام حرفات موافقم...خاواده همسر منم خیلی ساپورتش نکردن و نمیکنن....چی بگم گاهی زندگی اینجوری میشه

اما امید داشته باش

درسته و من اصلا از اینکه ساپورت نکردن هم ناراحت نیتم حتی به همسرم هم افتخار میکنم که خودش روی پای خودش واستاده
ولی انتظارات آدم رو اذیت میکنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد