خانومی و قوقول

روزمرگیهای زندگی قشنگ ما

خانومی و قوقول

روزمرگیهای زندگی قشنگ ما

یک بوس کوچولو

پریشب نرفتیم خونه قوقول اینا چون مامانش اینا باید میرفتن ختم.دیروز قوقول زنگ زد که مامانم زنگ زده امشب میاین؟

گفتم بریم منم کاری ندارم.

خدای من اومدیم بیرون.اونقدر شلوغ بود که نگو.ایم تونل توحید افتتاح شده بود و به اون سمت قیامت بود.از پارک گفتگو و قبل از اون ترافیک شدید بود.منم که تا توی ماشین میشینم اگر ترافیک هم نباشه حالت تهوع میگیرم وای به روزیکه ترافیک هم باشه و من تو تاکسی هم باشم.هر آن میگفتم الانه که حالم بهم بخوره.

قوقول هم زنگ زد که منم موندم تو ترافیک دیرتر میرسم.می خوای تو رسیدی برو خونه مامنم اینا .که گفتم نه من میمونم باهم بریم.

خلاصه با بدبختی رسیدم و حین منتظر بودن برای قوقول خواهرش رو دیدم و گفت بیا بریم دیگه اونم میاد.این شد که تنها راهی شدم.رفتیم و قوقول هم یک نیم ساعت بعد رسید.

یک چیزی که خیلی خیلی خیلی هم برام عجیب بود و هم خوشحالم کرد اینکه قوقول که اومد تو با همه دست داد ( خاله قوقول و بچه هاش هم بودن ) با من هم دست داد و طی یک حرکت بسیار بعید ازش که تو جمع انجام بده اونم جلوی خانواده خودش ،

سر منو بوسید.از این جهت برام لذت بخش بود که خجالت برای دوست داشتن رو تا حد معقولی کنار گذاشته و در ضمن بر خلاف گذشته که به ندرت مهر و علاقش رو به زبون میاورد و کلی سر این موضوع الکی بحث کرده بودیم، به حرف من اهمیت داده و علاوه بر همه کارهایی که خدایی شاید خیلیها انجام ندن،و اون انجام میده با همه خستگی یا ناراحتی یاسردردش،محبتش رو بیشتر هم نشون میده.

خیلی خیلی دلم می خواست بدونم نظر اون در مورد من چیه؟ یعنی اینکه تا چه حد تونستم اون چیزایی که اون براش مهمه یا انتظار داره برآورده کنم.نمی دونم.

فقط تا این حد میدونم که سعی خودم رو میکنم.

مثلا به بعضی کلمات حساسه که من سعی میکنم نگم.یا حساسیت و تعصب بی مورد رو نسبت به خانوادم کم کنم. طوری برنامه ریزی کنم که پول الکی برای غذای بیرون ندیم و حداقل در هفته 1 یا 2 بار بیرون غذا بخوریم.

اصلا جلوی برنامه ورزششیو نگیرم.چون کارش زیاده و خیلی خوبه که 2 روز در هفته به ورزش می پردازه. یک روز فوتبال و یک روز هم استخر.که روز استخرش خداییش برام خیلی سخته.چون تازه ساعت 8 شب میرن و ساعت 11.30 برمیگرده و من تنهام ولی خوشحالم که اینطوری یک کم خستگیش در میره.

اصلا هم مال منو وتو نداریم و هرچی درآمد داریم عینا برای زندگیمون خرج و پس انداز کنیم.بدون اینکه اصلا بخوایم فکر کنیم کی پولش رو بده.اصلا فکر این همه به نظر من مزخرف و گنده.

اصلا هم اهل کادو یا خریدای گرون قیمت نیستم اصلا و ابدا و اگر به مناسبتی حتی یک شاخه گل هم ازش بگیرم کلی خوشحال میشم و ازش ممنون.البته که خداییش خودم سعی کردم تو هر مناسبتی بهترین چیزیو که احتیاج داره و مثلا به خاطر قیمت بالاش نمی خره یا اصلا احتیاج هم نداره ولی چون گرونه و خودش نمی خره، خودم براش بخرم.همیشه هم از خرید کردن براش لذت میبرم.

اینم بگم که اون هم اگرچه من با یک شاخه گل خیلی خوشحال میشم ولی همیشه بهترین چیزا رو برام گرفته و کاری که باعث خوشحالیم شده اینکه بدون مناسبت هم بارها با چند شاخه گل اومده خونه.

دیشب شام خوردیم و ن و ر ی زاده دیدم وبرگشتیم.سی دی آهنگهای جدید و مورد علاقم رو هم از خواهر قوقول کپی کردیم و شب برام رایتش کرد.

نظرات 8 + ارسال نظر
سحربانو سه‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 03:04 ب.ظ http://samo86.blogsky.com

خوشحالم که شب خوبی بوده:)
ایشالا همیشه شاد و عاشق باشین:)

گلاب سه‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:08 ب.ظ

ای بابا من حاملم اینقدر دلم دیزی خواست تا این نوشته ها رو خوندم کجاست ادرسش ما هم بریم بخوریم در ضمن قوقول خیلی مظلومه هواشو داشته باش

وی ببخشید عزیزم
آدرسش هم من زیاد اون ورا رو بلد نیستم ولی پرسیدم:میدون راه آهن خیابون به سنت ولیعصر یک م که میری بالا سمت چپ یک سر در سنتی داره کاملا معلومه
چطور شد که میگی قوقول مظلومه؟

گلاب چهارشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 03:47 ب.ظ

میدونی اخه خیلی سخته که یه مرد جلو خانوادش ابراز احساس کنه اونم خانواده حسود. من میدونم که الان خانواده قوقول اتیش گرفتن.دست قوقول درد نکنه تو هم هواشو بگیر .خانمی من مستاجرم به نظرت خونه گرون میشه؟؟یا ارزون؟؟

البته خانواده قوقول به این موضوع حسودی نمی کنن یعنی نمی دونم ولی بد میدونن و از این کارا اصلا نمی کنن اگر کسی بکنه تازه عیب میدونن
در مورد خونه هم واالله من اطلاعی ندارن انشالله که ارزون میشه

دایی پنج‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:20 ب.ظ

مردها رفتار رمانتیکی متفاوتی دارند . مطالعه در مورد روانشناسی مردان توصیه میشود .

من و هسمری شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:09 ب.ظ http://manohasmari.blogfa.com

ابراز احساس جلوی بقیه رو دوست ندارم!
ولی با بقیه حرفات پول و پس اندازو ...موافقم!

گل پیوندی شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:12 ب.ظ http://ye-gole-peyvandi.blogfa.com/

منم دوست دارم جلو بقیه ابراز احساسات کنه ولی تا یه حدی.بوس رو پیشونی جلو جمع اشکالی نداره به نظرم.راجع به شاخه گل هم باهات موافقم
به نظر من آدم باید توقعاتشو از همسرش به زبون بیاره یا هر هز گاهی از هم بپرسیم و دز این باره حرف بزنیم

درسته حدش باید رعایت بشه

خودمو خودت شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:39 ب.ظ http://sabzeha87.blogfa.com/

خوب مینویسی

ممنون از حضورت

شیرین سه‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:24 ق.ظ http://lionqueen.blogsky.com

آخ خوش به حالت که اینقد کم توقعی. من که نیستم. ولی خیلی با کار قوقول حال کردم که جلوی همه بوسیده تورو. در مورد درآمد هم هنوز نتونستم خودمو راضی کنم به این موضوع

مرسییییییییییییییییی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد