ساعت ۱۱:۲۲ روز شنبه
استرس تمام وجودم رو گرفته
بازم این دلشوره های لعنتی اومده سراغم حال خودم رو نمی فهمم عقربه های لعنتی تکون نمی خورن چسبیدن و حرکت نمی کنن
تلفن زنگ نمی زنه خبرهای رسیده خوب نیست
بازم حالت تهوع بازم دلتنگی
خدایا به مرحله حساسی رسیدیم
انگار وارد یک بازی شدیم که بردن تو هر مرحله مستلزم شکستن چند تا قفل شده اگر یکی هم
نشکنه مرحله بعد بی مرحله بعد
دوباره یک خبر ناامید کننده دیگه
.
.
.
ساعت ۱۱:۲۷
ی امید و خبر کوچک
منتظرم خدایا...........
ساعت ۴:۰۶
اخبار خوبی به گوش میرسه
خیلی امیدوار شدم
خدایا شکرت
و همسرم
عزیزم ممنونم به خاطر
قلب پاکت / صداقتت / همراهیت / پشتیبانیت / مهربونیت / همدلیت / تحملت
خدایا شکرت
دل قوی دار سحر نزدیک است.....
نمیدونم چی بگم فقط گل باشین شاد باشین تا این شیطان هرچی بگی سکته کنه مواضب زندگیتون باشین 12000000000000سال با یاری خدا زندگی کنید منظورم تا ابدولاباده ها