بالاخره بعد از ۳ روز طاقت فرسا ( البته طاقت فرسا برای خواهرم که امروز باید پروژه پایان نامش رو تحویل بده و همسر گلم که پا به پاش ۲ روز از جلوی کامپیوتر جم نخوردن) کار خواهری تموم شد و دیشب با قوقول رفتن اصفهان هم اون پروژه خودش رو تحویل بده و هم قوقول هم کارداشت و روز سه شنبه برمیگردن انشا الله.
البته دیشب تا خواهری پلات کارهاشو بگیره و همه چیز آماده بشه ساعت ۳۰/۷ راه افتادن که من تا برسن جون به سر شدم چون شب بود و منم که همیشه خدا نگرانُ بدتر هم شده بودم.
هم از اینکه شب راه افتادن هم از اینکه راه طولانیه و هم اینکه ۲ روز تنهام و وابستگی شدید هم بد دردیه.
این ۲ روز خونه مامان اینا هستم و صبح با مشقت فراوان اومدم سر کار چون بدجور عادت کردم هر روز قوقول منو برسونه و بعد هم بیاد دنبالم ( قربونت برم عزیزم که هر طور باشه میگی نه من باید بیام دنبالت باهم بریم و اگر یک روز نتونی بیای هی میگی ببخشید عزیز)
خلاصه که من کلی دپرسم و لحظه شماری میکنم که همسر گلم زودی برگرده.
دیروز ۲ تا نامه تشکر از مدیریت محترم دریافت کردم و تا امروز جلو روم گذاشتم و هی نگا میکنم ( واقعا بی جنبه ای )
اولا که همیشه خوش و خرم باشین.
دوم اینکه خیلی بده که آدم به عزیزش اینقد عادت کنه.
ان شاءالله که همیشه با هم و سالم و سلامت و خوش و خرم باشین.
آخی خسته نباشه خواهرت و همسرت.
حتما خواهرت معماری می خونه نه؟؟؟
آره معماری دانشگاه اصفهان
سلام
امیدواریم همیشه موفق باشید یه سر هم به ما بزن خوشحال می شیم