خانومی و قوقول

روزمرگیهای زندگی قشنگ ما

خانومی و قوقول

روزمرگیهای زندگی قشنگ ما

خانومی از رو نمی رود

هر چند که بازم هیچ گونه کامنتی نداشتم ولی از رو نمی رم و می نویسم تا بازدیدکنندگان به

 حد نصاب برسن و بنده شرح تولدم رو بدم

و اما تعطیلات:

چهارشنبه صبح که رفتم خونه بابا اینا قوقول هم رفت دنبال کارش با اینکه تعطیل بود ولی اونا روی پروژشون کار میکردن

نهار لوبیا پلو درست کردم و خوردیم و ساعت ۶ من و خواهری و ۲ تا از دوستامون که با هم خواهرن رفتیم بازارچه خوداشتغالی پار لاله یک دور زدیم و جای شما خالی کلوچه فومن با چایی آلبالو خوردیم و بعد رفتیم مرکز خرید لاله که روبروی هتل لاله هست و تازه باز شده یک دور زدیم و بعد تصمیم گرفتیم پیاده بریم تخت طاووس و هات داگ شیلا بخوریم

منم زنگ زدم به قوقول که گفت منم کارم تموم شده برید منم میام اونجا

ما هم پیاده رفتیم خدایی خیلی راه بود و قتی رسیدیم یک ربع بعد قوقول هم اومد و شام خوردیم بعد رفتیم ستارخان برای بابا مرغ بریون که خیلی وقت بود هوس کرده بود خریدیم و بردیم براش و از اون ور تازه ساعت ۳۰و۹ رفتیم به سمت جاده کن و یک جای خوش آب و هوا قلیون و چایی گرفتیم و ساعت ۱۱ هم برگشتیم

 شنبه هم منه و خواهری رفتیم خونه همون دوستامون و قوقولی هم باز رفت سر کار بابا هم خونه بود

نهار خوردیم و فیلم اقلیما رو دیدیم و عصری برگشتیم و خواهری رو رسوندیم و با قوقول که اومده بود دنبالم رفت شام کباب شاندیز خوردیم  و رفتیم خونه

فکر کن چقدر این دو روز پول غذا دادیم

 آخه قوقول هم این چندروز نهار بیرون بود چون امکان گرم کردن غذا رو نداشت

خلاصه خوابیدیم و صبح که چه عرض کنم ساعت 11 پا شدیم و زودی خورشت بادمجون و قیمه گذاشتم چون موادش رو شب بیرون گذاشته بودم و چایی هم دم کردم و رفتم تو بغل قوقول تا 12 خوابیدم و پا شدیم و کا خاصی نداشتیم تا عصر که پا شدم کلی خونه تکونی کردم و شب هم بلال درست کردیم و خوردیم و ساعت 1 خوابیدیم و باز صبح به سختی پا شدم

قوقول یک دسته گل هم به آب داد و موقع خواب دستش خورد شیشه عطری که مامان بزرگش عیدی بهش داده بود افتاد و شکست و تمام اتاق شد غرق عطر طوریکه تا صب خفه شدیم و هر چی پنجره باز کردیم و عود روشن کردیم تو اتاق تا صبح انگار تو مخزن سمپاشی خوابیدی

چون اونقدر بو زیاد بود که حال آدم بهم می خورد

نظرات 4 + ارسال نظر
آستان حضرت دوست شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:14 ب.ظ http://astan.blogsky.com

بنویس...از رو نرو...هر روز به فکر این باش که مخاطبت ازت چی می خواد... سعی هم نکن از دیگران تقلید کنی ...مخصوصا گیلی خانوم...سعی کن خودت رو بنویسی

می نویسم ولی تقلید نکردم و نمی کنم
منظورتون رو هم نفهمیدم که گفتین مخصوصا گیلی خانوم
ممنون که سر زذین

آیدین شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:19 ب.ظ http://www.salamzadeh.blogsky.com

سلام
وبلاگ با مزه ای دارید.
خسته نباشید

خانومی شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 04:43 ب.ظ http://eshgh-bazi-asemoooon.blogsky.com/

سلام عزیزم
هردفه که میام وبلاگت وبلاگت تا نصفه باز میشه یعنی من حتی کلمه نظرات رو هم نمیتونم ببینم فک کنم قالبت مورد داره آخه فقط وبلاگ تو واسه من اینجوریه
یه نگاهی بهش بنداز
راستی تو تهران زندگی میکنی آیا ؟

نمی دونم چرا ولی کس دیگه ای مشکل نداشته
چه جوری بایذ چک کنم؟
بله من تهران زندگی میکنم
کلان شهر پر دود و پایتخت پر ترافیک

انا شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 06:46 ب.ظ http://www.espenans.blogfa.com

گرچه کامنت دوستان بسیار دلگرم کننده هست اما معیار نیست بعضی ها وقت کافی ندارن خانومی بنویس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد