خانومی و قوقول

روزمرگیهای زندگی قشنگ ما

خانومی و قوقول

روزمرگیهای زندگی قشنگ ما

ورود به نهمین سال

۹ سال پیش من تازه عروس  و ما اولین عروس و داماد هر دو خانواده بودیم و هیچ وقت فکر نمی کردیم 9 سال دیگه جشن سالگرد عروسیمون از همیشه کوچولوتر و جمع و جور تر و 2 نفره با یک مسافت زیادی از عزیزانمون باشه........  مامانم و بابا شب قبلش تو فیس برامون مسیج گذاشته بودن مامان همسر هم روز بعدش عکسای آخرین سالگرد عروسیمون که ایران بودیم رو گذاشته بود و تبریک گفته بود...خواهرم و شوهرش بهمون زنگ زدن..شب هم عمه همسری بهمون زنگ زد....

دیشب شب خوبی بود...با همسر شال و کلاه کردیم که شب سالگرد عروسیمون رو 2 تایی جشن بگیریم...اولش یک کم علاف شدیم سر پاسپورت همسر که دست مدیر مدرسمون بود برای گرفتن همون ویزای کذایی که پروسش وارد 7 ماه شده!!!! چون همسر برای امتحان دادن بهش نیاز داره...کلی ساعت و جای قرار رو تغییر داد آخر گفتیم فردا صبح به دستمون برسون... ساعت 10 بود رسیدیم به خیابون مورد نظر که توش کلی بار و کافه و رستورانه ...خیابونو قدم زدیم و یکی از رستورانها رو که فضای باز بیرون هم داشت انتخاب کردیم.......غذا و نوشیدنیمون رو سفارش دادیم و گرم صحبت شدیم....عکس گرفتیم.....غذاش خیلی عالی بود...و همچنین نوشیدنیها ی غیر مجازش و البته قیمتهای نجومیش!!! که البته یک شب بود و زنده نگه داشتن خاطره  ارزشش رو داشت..... 

ممنون همسرم برای شب خوبی که گذروندیم و ممنون که همیشه کنارمی و شکر برای وجودت و دعا برای سلامتی و موفقیت چشمگیرت به زودی زود..........عزیزم همیشه کنارم باش.....خدایا همسرم در پناه خودت حفظ کن و حاجت دلمون رو بده....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد