خانومی و قوقول

روزمرگیهای زندگی قشنگ ما

خانومی و قوقول

روزمرگیهای زندگی قشنگ ما

خدا با ما نشسته چای مینوشه


سلاممممم و یک دنیا ممنون از احوال پرسیهاتون...

بالاخره با مدیرمون صحبت کردم ولی خدا میدونه چه استرسی کشیدم...واقعا سخت بود.....تا شروع به صحبت کردم خودش با خوشحالی پرسید که می خوای از پاره وقت تمام وقت باشی؟ منم گفتم آره..خودش خیلی استقبال کرد و گفت خوشحالم از این حرف..همش فکر میکردم می خوای روزهای کاریت رو کم کنی و به کارهای هنری بیرون برسی...بعدم گفت خیلیها می خوان از کار دربرن برعکس تو و...خیلی ابراز تمایل کرد و منم یک نفس راحت کشیدم..حالا خدا بخواد از اول جولای قراردادم تغییر میکنه..ویزا و اجازه کارم هم خیلی طول کشید ولی خدا بخواد انگار این هفته آماده شده و 2 شنبه باید پاسهامون رو بهشون تحویل بدم........

دیروز آخرین روز کاری یکی از همکارهامون بود..یک دختر آمریکایی که بارداره و رفت برای مرخصی ..البته رفت امریکا تا با مادرش برگرده و همینجا زایمان میکنه....همه این توضیحات اینکه بگم کلی از رفتنش ناراحت شدم..طوریکه کلی گریم گرفت و شاید برای همه جای تعجب داشت...ولی خوب این خیلی دختر خوبی بود..اولین روزهای کاری که من با محیط غریبه بودم خیلی با من گرم گرفت و خیلی باهم حرفهای مختلف میزد تا معذب نباشم....تازه امریکایی بود و کلی متاسف از سیاستهای دولتها که ما مردم اینهمه تو فشار قرار گرفتیم....من که ایرانی هستم براش هیچ فرقی با هموطنش نداشتم..خوب برای من خیلی ارزش داشت..از بس با همه کشورها دشمنیم وقتی مردمش اینجوری با آدم برخورد میکنند واقعا من یکی جو گیر میشم...حالا با رفتنش خیلی غمگینم...البته وقتی برگرده میبینیمش ولی دیگه تو مدرسه نیست :(


خلاصه دیروز کلی حالم گرفته شد و با چشمای اشکی اومدم وسایلم رو بردارم برم که دیدم مدیرمون اومده با حالت دو و میگه چرا ناراحتی؟ براش توضیح دادم ولی قانع نمیشد و همش میگفت من الان مطمن باشم تو خوبی؟ مشکلی نداری؟ تو مدرسه این که میره با کسی مشکل داری؟ هی میگم نه بابا به خدا فقط این آدم روز اول تو محیط غریب هوای منو داشت منم احساساتام خرکیه... خلاصه با کلی اصرار راضی شد که من چیزیم نیست.....

و دوباره برگشت و گفت می خواستم باهات صحبت کنم که باهمدیگه یک کار شروع کنیم.سرمایه و همه چیز از من و ایده از تو...یک چیزی تو مایه های فشن کودک ......وای یعنی از هیجان الان رو هوام...چون این خانم خیلی پولداره و کلا اگر ایده خوبی از آب دربیاد همه جوره حمایت میکنه.تازه گفت اگر موفق بشیم تو تمام چین و سنگاپور و مالزی و اندونزی و ژاپن و هر جا که مدرسه شعبه داره کار رو صادر میکنه...می خواد لباس بچه گونه به همراه لباس والدین با برند مدرسه تولید کنه...نه فقط لباس که همه چیز برای کودک......خلاصه امروز بهش ایمیل زدم که من حاضرم فقط یک جلسه بزارید با هم صحبت کنیم و انتظاراتتون رو بگید تا با آمادگی شروع کنیم...وای خدا جون اگر بشه و کارمون بگیره خیلی عالی میشه....

دیگه اینکه خدا بخواد ارز یک تکونهایی داره میخوره هر چند برای ما زیاد تفاوتی نداره ولی مردم از این فشار تا حدی خلاص میشن....

به دلایلی هم اینجا تو ا ن ت خ ا ب ا ت شرکت نکردیم...یعنی از حرص و لجی که ازشون گرفتم تو اون سال و کتک و شکوندن دست همسرم و .....اصلا لج کردم ولی از نتیجه راضی :) انشا الله که گشایشی باشه واقعا.....

هوا به شدت هر چه اسب تری اینجا آلوده شده به دلیل آتش زدن بخشی از جنگلهای اندونزی..........هر جا میریم هواش رو کثیف میکنیم ها :)

خدا جون بابت همه راههایی که برامون باز میکنی ممنونتم...خیلی خدایی...بازم لطفا هوامون رو داشته باش...متشکرم

روزتون مبارک

ای پدر ای همدم تنهاییم آشنایی با غم تنهاییم
ای طنین نام تو بر گوش من ای پناه گریه ی خاموش من
همچو باران مهربان بر من ببار ای که هستی مثل ابر نو بهار
در صداقت برتر از آیینه ای در رفاقت باده ای بی کینه ای
ای سپیدار بلند و پایدار می برم نام تو را با افتخار
هر چه دارم از تو دارم ای پدر ای که هستی نور چشم و تاج سر

با تو سبزم،گل بهارم،ای پدر هر چه دارم از تو دارم ای پدر


گریه امروزت دلم رو لرزوند عزیزممممم....روزت مبارک هستی من

---------------------------------------------------------------


همسر عزیزم،دلگرمی و امید من به زندگی

به وسعت قلب مهربانت دوستت دارم. روزت مبارک مرد خوب من

پارت 3 زندگی ما در کشور استوایی

نمی خوام اصلا انرژی منفی رو به سمت خودمون جذب کنم واسه همین کمتر از مشکلات می نویسم ولی خوب ننوشتنش هم باعث نمیشه بهشون فکر نکنم.

در حال حاضر شرایط مالی سختی داریم.مینویسم برای اینکه زمانیکه انشا الله این مراحل طی شد، هم یادآوری باشه برام و هم شیرینی لذت اون موقع بیشتر باشه....

یک چیز خوشحال کننده اینکه همسری یک مرحله از امتحان مایکروسافت رو داد و خدا رو شکر با نمره عالی و ممتاز پاسش کرد...2 مرحله دیگه مونده که انشا الله با موفقیت پاس میکنه...این روحیش رو خیلی می پسندم که خودش و خودجوش و بدون کلاس فقط با سرچ و مطلب خوندن خودش رو آماده امتحان میکنه و مباحث خیلی سخت رو بدون کلاس و دوره و کتاب با تلاش فراوون یاد میگیره....خلاصه سخت ترین مرحله رو گذروند و خدا رو شکر که روحیه ش تضعیف نشد...پول امتحان رو یک جا دادیم( 900 تومن) تا هم از تخفیف 100 تومنی به پول ایران بهره ببریم و هم برای هر امتحان یک فرصت جبران میدن که شکر خدا به اون نیازی نشد و خودش با نمره عالی پاسش کرد.

حالا سختیهایی که داریم و واقعا محتاج کمک خداوند هستیم......اول از همه باید برم با مدیر مدرسمون صحبت کنم..روزمزد بودن خیلی بده مخصوصا تو این کشور که نصف سال تعطیله و روز تعطیل هم برای ما روزدمزدها حقوق خبری نیست....تو این مدت تا اونجا که بشه خودمو نشون دادم اونها هم به ظاهر و بنا به تعریفاشون از کارم راضین...تو این هفته میرم باهاش صحبت کنم...منشیش میگفت برای ما روز جمعه خوش یمنه منم میزام جمعه باهاش حرف بزنم تا هم حقوق من رو ثابت کنه و هم بیمه بشم.....از اون ور از ایران اومدنی یک مقدار خیلی خیلی کم پول آوردیم که تبدیل کنیم...حالا خدا لعنتشون کنه این نرخ رینگت اصلا پایین بیا نیست...بازم این پوله خیلی بی ارزش باید تبدیل بشه چون نمی تونیم بیشتر صبر کنیم..( یک زمانی 5 میلیون پول که تبدیل میشد حدود 8000 رینگیت میشد ولی حالا میشه نزدیک 5000 تا...چه به روزمون آوردن!!!)

بیمه نبودن اینجا خیلی رو اعصابمه همش آدم استرس داره....ویزیت دکتر هم اینجا خیلی گرونه..دکتر متخصص ویزیتش برای یک جلسه حدود 400 تومن میشه!!! دکترهای عمومیشون هم که صابونشون به تنم خورده واقعا مرخص مرخص هستن!!!! 

نفرت انگیزترین کار برام چونه زدن سر حق و حقوقه به خدا....همیشه خدا هم باهاش درگیرم..اه اه...منشی مدیرمون میگفت تو کارت خیلی زیاده باید صحبت کنی باهاشون!!!!!! اینم فهمیده والله..ولی خوب وقتی کار نباشه و حاشیه امنیت شغلی هم نباشه آدم همش میترسه نکنه خر باشن بگن نه همینه که هست یا اصلا برو!! چه میدونم والله......

یک سمینار مهاجرت به نیوزیلند رفتیم و با یک حساب سرانگشتی بهمون گفت واجد شرایطیم ولی برای مشاوره کامل باید 430 تومن میدادیم که تو این شرایط صلاح نبود اونو میدادیم برای باقی مراحل پول نداشتیم پس فعلا بی خیال شدیم....همش تو ذهنم به این ایمان دارم که همسرم 2 تا امتحان باقیمونده رو بده و مدرک کامل مایکروسافت رو بگیره طلسم شکسته میشه و یک کار خوب پیدا میکنه.......

آره حتما همین میشه و ما از این تنگنا در میایم...من انرژیهای مثبت کاینات رو فرامیخونم تا با انرژی زیادشون به سمت ما حرکت کنن و تمام نقاط قرمز و مشکل رو با نور آبی و طلایی خودشون احاطه کنن...........با همین روش سردردهای همسرم رو هم خوب میکنم..ایمان دارم که روزهای راحتی نزدیکه...فقط خدایا مددی......

هنوز ویزاهامون دستمون نرسیده به نظرم یک کم طولانی شده ولی شوهر مدیرمون که دنبال کاراست گفت مشکلی نیست....

خونه ایرانمون رو مامان بابای همسری میگن بفروشیم و یک واحد تو ساختمون اونا رو بخریم که غریبه مالک نشه و باهاش مشکل پیدا نکن...ولی کار و بار زیاد داره از فک رهن بانک تا کمبود پول ما به التفاوت متراژ که خودشون میگن مشکلی نیست ما راضییم فقط نمی خوایم غریبه بیاد اینجا ...خلاصه این هفته باید بریم سفارت یک وکالت فروش به اسم مامان یا بابای همسری درخواست بدم که بدون حضور من بشه این کارها رو کرد...هر چند نمی دونم با این همه دوندگی میتونن یا نه....خدایا خودت هر چی صلاح میدونی........

الان توی یک حالت بلاتکلیفی هستیم...........خدایا فقط کمک و کمک بابت جمعه .....تو ایرانش با مدیرمون می خواستم به فارسی حرف بزنم برای حقوق استرس داشتم..اینجا که می خوام به انگلیسی چک و چونه بزنم خدا جون یک درک مضاعف به مدیرمون بده :)

این بار دوم که از ایران برگشتیم پارت 3 زندگی ما تو اینجا آغاز شده.امیدوارم مثل پارت 2 که بعد از 2 ماه به خیری رسید این هم همین بشه.آمین

...


گاهی دلت از زنانگی میگیرد. میخواهی کودک باشی، دختربچه ای که به هر بهانه ای به آغوشی پناه میبرد و آسوده اشک میریزد. زن که باشی، باید بغض های زیادی را بی صدا دفن کنی...

روزت مبارک

تقدیم به آنی که بهشت زیر پایش

و مهرش تا ابد در دلم جای دارد


تو بهترین گل ، میان شهر گلهایی

تو رنگ آفتابی ، شب که می رسد

مثل ستاره گویا مهتابی

مامان خوب خودم...مهربونترین...نه با واژه و نه با هیچ کاری نمی تونم زحمات تو عزیز رو جبران کنم...تو که از پاکی دلت و مهربونی خالصت شغل پرستاری رو انتخاب کردی و همیشه و همیشه برای همه مادر بودی....تو که فداکاری ناب رو تو وجودت و مظلومیت صرف رو تو نگاهت دیدم..عزیز دلم کیلومترها ازت دورم و فرصت دستبوسی تو عزیز رو ندارم و این خیلی آزاردهندست...فقط اینکه دنیا دنیا دوستت دارم و به وجود نازنینت افتخار میکنم....روزت مبارک برکت خونه