اه نمیدونم چه دردی گرفته این بلاگ اسکای رو....نظرات تایید نمیشه......
ای خدا بدجور چله افتاده به این امتحان همسر و همش کنسل میشه و یک بارم که از زور استرس خراب شد.....
خدا جون باز رسیده به همون رشته خیلی نازک خواهشا دستمون رو رها نکن........
بازم رسیده به اوج اوج ناامیدی و تو این برهه همیشه بزرگیت رو بهمون بیشتر نشون دادی........
خدایا خواهشا کمک...........
این حال رو کمتر از تعداد انگشتان دست ولی چندبار تجربه کردم.....
از زمان مشکل بابا تا بعدش تو زندگی خودمون...
یک جوشش بدی تو دلم بالا و پایین میره و فردا پر از ابر و مه هست......
هیچ تعریفی از حل شرایط موجود ندارم.........................
دیروز سومین موی سفید رو گوشه سرم دیدم.........
نه من نمی خوام پیر که حتی میانسال به حساب بیام........
استرسم بالا رفته و مربوط به یک چیز نیست کلی موضوعات مختلف برای فکر کردن دارم.....................
دوست دارم زودتر زمانی بیاد که این متن رو بخونم و لبخند بزنم و بگم دیدی به خیر گذشت و تو عجول بودی !!!!!!
۹ سال پیش من تازه عروس و ما اولین عروس و داماد هر دو خانواده بودیم و هیچ وقت فکر نمی کردیم 9 سال دیگه جشن سالگرد عروسیمون از همیشه کوچولوتر و جمع و جور تر و 2 نفره با یک مسافت زیادی از عزیزانمون باشه........ مامانم و بابا شب قبلش تو فیس برامون مسیج گذاشته بودن مامان همسر هم روز بعدش عکسای آخرین سالگرد عروسیمون که ایران بودیم رو گذاشته بود و تبریک گفته بود...خواهرم و شوهرش بهمون زنگ زدن..شب هم عمه همسری بهمون زنگ زد....
دیشب شب خوبی بود...با همسر شال و کلاه کردیم که شب سالگرد عروسیمون رو 2 تایی جشن بگیریم...اولش یک کم علاف شدیم سر پاسپورت همسر که دست مدیر مدرسمون بود برای گرفتن همون ویزای کذایی که پروسش وارد 7 ماه شده!!!! چون همسر برای امتحان دادن بهش نیاز داره...کلی ساعت و جای قرار رو تغییر داد آخر گفتیم فردا صبح به دستمون برسون... ساعت 10 بود رسیدیم به خیابون مورد نظر که توش کلی بار و کافه و رستورانه ...خیابونو قدم زدیم و یکی از رستورانها رو که فضای باز بیرون هم داشت انتخاب کردیم.......غذا و نوشیدنیمون رو سفارش دادیم و گرم صحبت شدیم....عکس گرفتیم.....غذاش خیلی عالی بود...و همچنین نوشیدنیها ی غیر مجازش و البته قیمتهای نجومیش!!! که البته یک شب بود و زنده نگه داشتن خاطره ارزشش رو داشت.....
ممنون همسرم برای شب خوبی که گذروندیم و ممنون که همیشه کنارمی و شکر برای وجودت و دعا برای سلامتی و موفقیت چشمگیرت به زودی زود..........عزیزم همیشه کنارم باش.....خدایا همسرم در پناه خودت حفظ کن و حاجت دلمون رو بده....
ای خدا خواهش میکنم خواهش میکنم خواهش میکنم امروز همسرم بیشتر از این کلافه و علاف نشه...ای خدا خواهشا کارش راه بیفته
خدا رو شکر امروز قراداد جدید بعد 3 ماه انتظاررسید دستم....همون طور که خواستم حقوقم اضافه شده و این یعنی در ماه حدود 400 تا 500 رینگت هم میشه پس انداز کرد.........فقط باید برم بپرسم این benefit که به خارجیها برای حق مسکن میدن رو چرا من ندارم؟ البته انتظار ندارم بهم ok بده چون انگار به اونایی تعلق میگیره که از کشور خودشون اقدام میکنن و بعد میان ولی من همینجا زندگی میکردم که استخدام شدم ولی حالا سنگ مفت و گنجشک هم مفت بگم ببینم چی میشه....
خدا جون ممنون بابت همه حمایتهات فقط همسرم رو دریاب
* ستاره جان من نمیتونم برای تو کامنت بزارم..نمی دونم چرا؟؟؟
پینوشت:
_ خوب همونطور که حدس میزدم شامل حالم نشد چون من اینجا ساکن بودم و بعد استخدام شدم.
_ بیمه درمانیم هم امروز رسید دستم
- با این خال هندی که همکارم از صبح چسبونده رو پیشونیم کلیییییییییییییی حال میکنم...