دارم چایی می خورم و منتظرم بچه ها بیان سر کلاس...صبح موقع دوش گرفتن کلی خوابم میومد و هی میگفتم خوب چی میشد این ساعت کار مثلا از 10 بود...بعدم میگفتم اصلا کاشکی الان میرفتم بیرون دوباره می خوابیدم و کلی از این فکرا....حالا که خواب از سرم پریده همش خدا رو شکر میکنم بابت کاری که دارم و شرایطش....یک آتلیه وسط این باغ بزرگ با کلی امکانات توش...کسی بالا سرم نیست و خودمم و خودم ...نه آقا بالاسری و نه هیچی.....اینترنت نا محدود هم زیر دستم...چایی و کافی و بیسکوییت هم بهر وقت بخوام براهه....خدا رو شکر با مدیرامون هم مشکلی ندارم و اونا هم کلی راضین...با همکارا هم خدارو شکر روابط خوبه و تازه جمعه هم بعد مدرسه رفتیم کافی شاپ بیرون و همکارمون که دیگه پا به ماهه دیدیم و کلی حرف و تعریف کردنی.....ماه دیگه هم که میرم سنگاپور برای سمینار.....خونه هم خدارو شکر همه چی خریده شده و جابه جاشدیم........فقط یک چیز اصلی این وسط هنوز میلنگه.........
یعنی اونقدر دارم به این قانون جذب گیر میدم برا کار همسری فکر کنم بزنه له و لوردم کنه....وای اونقدر که ناراحت و نگران روحیه و حس و حال همسرم،نگران بعد مالیش نیستم...
الان دارم انرژی میزام رو رزومه همسر که هفته پیش یکی از اولیا بهم گفت براش ایمیل کنم...کمپانی بزرگ و مطرحیه...امیدوارم که زودتر بررسی بشه و باهامون تماس بگیرن...............
خدایا برای داده و ندادت شکر......خدایا هوامون رو لطفا داشته باش
حتما تماس میگیرن... منم براتون انرژی مثبت میفرستم... حتما میشه...
انشا الله...ممنون عزیزم
تو هنوز می نویسی خانومی؟؟؟
اوووووووووووووه! یادته با هم وبلاگنویسی رو 5 سال پی شروع کردیم؟
اما تو خیلی دیر به دیر می نوشتی...
نوش جان پس حسابی بهتون خوش میگذره.مبارک باشه خونه جدید.انشالله کار همسرت هم درست میشه بسپر به خدا
سلاممممممم عزیز دلم
خیلی خیلی خوشحالم برات
انشالله روز به روز پیشرفت کنی
خوب یه عکس بگیر ما هم ببینیم
می دونی که من خیلی فضولم
انشالله کار همسری هم به خوبی و خوشی به نتیجه میرسه
خونه نو مبارک خانمی
مراقبه خودت و قوقولی خان باش
سلام عزیزم......خدا از دهنت بشنوه...حتما عزیزم...منم مثل خودت کنکاو عکسم :)