الان که اینجا نشستم خودم به درد معده و دل درد و ... دچارم و تمام اندرونم بهم ریخته و قاروقور شکمم داره کلافم میکنه.
یک چیزی تو شکمم بدجو بالا پایین میره و قل میزنه.حالا کو تا ساعت مرخص شدن خدا جون.
هی به قوقول زنگ میزنم که یک کم درد و دل کنم شاید یادم بره این حال خراب اونم کار داره و نمی تونه حرف بزنه.وای چرا من اینجوری شدم یهو؟؟
باید حواسم رو پرت کنم.
چهارشنبه ساعت 5.15 از شرکت زدم بیرون که برم بوستان کادو بگیرم برای دوستمون که بچش به دنیا اومده بود و ما هنوز نرفته بودیم دیدنشون.یعنی چند بار خواستیم بریم که نشد.وای چقدر لباس بچه گرونهههههههههههههههههههههههههههههههه
رفتم بوستان و یک راست رفتم رولان.یک سرهمی برای بچه 6 تا 9 ماهه دیدم قشنگ بود مارک گپ تخفیف هم خورده بود شده بود 19 تومن.همون رو برداشتم.خوشگل بود بعدم رفتم برای کادو کردنش از این کاغذ کادو پارچه ایها که نازکه و طرحدار بود گرفتم که قوقول زنگ زد میام دنبالت چون گفتن زود بیاید اون یکی دوستون هم قرار بود زود بیاد که بیشتر دور هم باشیم.یک جوراب خوشگل هم برای لباسم می خواستم که اونقدر عجله داشتم نتونستم بخرم.
رسیدیم خونه و یک دوش سریع السیر و ... ساعت 7.30 رسیدیم که به نظر من زیادی زود بود.
20 دقیقه بعد هم اون یکی دوستمون اومدن و ............تا ساعت 12.30 بودیم و برگشتیم و شب خوبی بود.
فرداشم که خودمون مهمون داشتیم.صبح با قوقول رفتیم منو گذاشت بانک قسط دادم بعد رفتم خرید کردم و رسیدم خونه.از ساعت 11 شروع کردم به مرتب کردن و تمیز کردن تا ساعت 2 .بعد شروع کردم به پخت پز و .... و ساعت 6.30 کارام تموم شد.
رفتم حموم و اومدم به سالاد درست کردن و برنج آبکش کردن که مهمونا رسیدن.اون موقع حس نکردم ولی از جمعه چنان بدن دردی دارم که انگار ورزش سنگین کرده باشم.خیلی شدید مخصوصا ماهیچه های رانم. نمی دونم چرا تا الانم درد میکنه.
اون شب هم خوب بود.دوست قوقول یک دختر بامزه داشت که یک سال و خرده ایش بود.ماشالله خیلی با نمک بود و با منم خیلی خیلی دوست شده بود. الهی برای بچه آهنگ مهرنوش که تو مبایلمه ( تو که چشمات خیلی قشنگه ) رو گذاشته بودم چون مامانش گفت عاشق این آهنگه.آهنگش تموم شد و من تو آشپزخونه بودم .اومد بده من دوباره بزارم پاش گیر کرد به پله محکم خورد زمین.خدا و شکر هیچیش نشد ولی خیلی دلم سوخت.
شام هم پلو یونانی و خورشت میگو و سبزیجات بخار پز با سس مخصوصش و سالاد درست کرده بودم و ژله رنگین کمان هم برای دسر.
کادو برامون چون بار اول بود یک ست خیلی قشنگ کاسه و بشقال زیرش رو آورده بودن که خداییش خیلی قشنگه.مدرن و خوش رنگ.
اونام تا 1 بودنو رفتن.جمعه از خستگی ساعت 11 بلند شدم و تا ظرفها رو گذاشتم تو ماشینو وبقیشو با دست شستم و تر و تمیز کردم قوقول هم چند تا مطلب که بابام می خواست از اینترنت گرفت و پرینت کرد و نهار رفتیم خونه مامان اینا.
روزهای جمعه آخر شب من و قوقول حال خوبی نداریم.چون نهار که خونه مامانم اینا کلی خوردیم .عصرونه هم انار و باقلوا.از اون ورهم رفتیم خونه مامان قوقول کلی هم اونجا تعارف کردن و به زور لقمه های آخر رو می تپوندم تو دهنم و دوباره بعد از شام هم انار و پشمک و میوه.واقعا داشتیم میترکیدیم.فکر کنم حال بد امروزم هم به همون دلایل باشه.
سلام



آخی از بس نگران قوقول خان بودی . خودتم مریض شدی
انشالله هر دو باهم زود زود خوب بشین
به به حسابی سرت گرم بوده ها
امیدوارم همیشه خوب و سالم باشی که هم مهمونی بری هم مهمون بیاد خونتون
مرسی عزیزم
خوب شدم البته یک روز استعلاجی گرفتم حالم خیلی بد بود
آاااااااااخی الهی بگردم.
خسته نباشی گلم ایشالا همیشه به مهمونی.
من دلم باقلوا خواستاااااااا.
حالا چی کار کنم؟
آخ خودمم دلم خواستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
عزیزم ایشالا زودتر خوب شی
کادوهاتم مبارک باشه
من خورشت میگو نخوردم تا حالا
مرسی عزیزم
دستورش رو از اینترنت پیدا کردم به نظر ما خیلی خوشمزست
صد درصد دلیلش همین هستش
سعی کن آبلیمو بخوری که ببره
نه بابا افتادم بدجور رفتم دکتر ویروسی بود چند نفر مشابهم بودن
سرما خوردی شاید البته ممکنه از پرخوری هم باشه . اگه ادامه دار شد برو دکتر . منم آنفولانزا که گرفته بودم با دل درد و تهوع همراه بود . جدی بگیر .
ببین تو بوستان یه مغازه بود که خیلی خوشگل کادو می کرد از در اصلی که وارد می شی اولین راهرو سمت راست . اونی که می ره سمت انتهای راهروی طلافروش ها . یه مغازه ساده اوازم تحریر فروشیه نمی دونم هنوز اون پسره اونجا باشه یا نه من الان خیلی وقته نرفتم بوستان ولی اگه باشه خیلی خوب کادو میکنه یه بار یه سر بزن
رفتم دکتر ویروسی بود چند نفر مشابهم بودن
مرسی حتما امتحان میکنم
یه کم دیگه هم میخوردید
نوش جونتون
بار اوله میام اینجا
خوش اومدی
الهی بمیرم هنوزم می گه نمی دونم چمه ؟
رفتم دکتر ویروسی بود چند نفر مشابهم بودن
به خدا همش مال پرخوری نبود
کاش زودتر خوب شی
.......
خوبه باز اون لباس رو پیدا کردی منم پارسال رفتم برا بچه دختر عمه ام لباس بگیرم دیدم وای چه قددددد گرونه
مرسی عزیزم بهترم
آره خیلی گرونهههههههههههه
ای بابا خانومی خب معلومه دل درد میگیری اینهمه رو هم رو هم خوردی.
ایشالا که حالت خوب شده عزیزم.
رفتم دکتر ویروسی بود
ممنون از لطفت
من فکر کنم ویروسه
از همون ویروسایی که قوقولم گرفته بود قربونت برم یوقت فکر نکنی از پرخوریه ها !!!!!!
نه به خدا ویروس بود
درک می کنم
منم جمعه شبها از پرخوری حال وحشتناکی دارم...
امیدوارم الان خوب باشی
آره عزیزم خوبم
ممنون
آفرین به تو دختر زرنگ که به اون سرعت یه مهمونی رو راه انداختی
استراحت کنی خوب میشی عزیزم.
مرسیییییییییییی
خانومی جونم گمونم ناراحتی ت بخاطر همون پرخوری بوده! چون گفتی دل درد و معده درد و اینا....
راستی دختر تو که این قدر بچه دوست داری چرا خودت یه نی نی نمیاری؟ البته اگه مامانم اینجا بود می گفت تو به کار خصوصی مردم چیکار داری!
آخه ما هنوز خودمون نمی دونیم ایران موندنی هستیم یا نه اونوقت با بچه سخت میشه
خدا را شکر که الان خوبی
ممنون
آره لباس بچه خیلی گرونه .. ولی من اینقده لذت می برم برای خواهر زاده هام در مغازه های لباس کودک می چرخم می خرم
خوب عزیزم خواهرزاده فرق میکنه با غریبههههههههههه
کجایی

اینجایم
وای این ویروسه دامن گیر خونه ما هم شده
جیگر خاله هم گرفته بی زبون گرذنش آب ب ب شده 
ایشالله خوب بشی زود
آخی الهیییییییییییییییییییییییی
انشا الله زود خوب میشه