وای وای وای وایییییییییییییییی
۸ تا کامنت داشتم
من خنگ نظرات تائید نشده را چک نکرده بودم
واییییییییییییییییییییییییییییییی
منم قاطی مرغا شدم
پس بزودی میام با عکسای تولد
واییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
خیلی خیلی خوشحال شدم
هر چند که بازم هیچ گونه کامنتی نداشتم ولی از رو نمی رم و می نویسم تا بازدیدکنندگان به
حد نصاب برسن و بنده شرح تولدم رو بدم
و اما تعطیلات:
چهارشنبه صبح که رفتم خونه بابا اینا قوقول هم رفت دنبال کارش با اینکه تعطیل بود ولی اونا روی پروژشون کار میکردن
نهار لوبیا پلو درست کردم و خوردیم و ساعت ۶ من و خواهری و ۲ تا از دوستامون که با هم خواهرن رفتیم بازارچه خوداشتغالی پار لاله یک دور زدیم و جای شما خالی کلوچه فومن با چایی آلبالو خوردیم و بعد رفتیم مرکز خرید لاله که روبروی هتل لاله هست و تازه باز شده یک دور زدیم و بعد تصمیم گرفتیم پیاده بریم تخت طاووس و هات داگ شیلا بخوریم
منم زنگ زدم به قوقول که گفت منم کارم تموم شده برید منم میام اونجا
ما هم پیاده رفتیم خدایی خیلی راه بود و قتی رسیدیم یک ربع بعد قوقول هم اومد و شام خوردیم بعد رفتیم ستارخان برای بابا مرغ بریون که خیلی وقت بود هوس کرده بود خریدیم و بردیم براش و از اون ور تازه ساعت ۳۰و۹ رفتیم به سمت جاده کن و یک جای خوش آب و هوا قلیون و چایی گرفتیم و ساعت ۱۱ هم برگشتیم
شنبه هم منه و خواهری رفتیم خونه همون دوستامون و قوقولی هم باز رفت سر کار بابا هم خونه بود
نهار خوردیم و فیلم اقلیما رو دیدیم و عصری برگشتیم و خواهری رو رسوندیم و با قوقول که اومده بود دنبالم رفت شام کباب شاندیز خوردیم و رفتیم خونه
فکر کن چقدر این دو روز پول غذا دادیم
آخه قوقول هم این چندروز نهار بیرون بود چون امکان گرم کردن غذا رو نداشت
خلاصه خوابیدیم و صبح که چه عرض کنم ساعت 11 پا شدیم و زودی خورشت بادمجون و قیمه گذاشتم چون موادش رو شب بیرون گذاشته بودم و چایی هم دم کردم و رفتم تو بغل قوقول تا 12 خوابیدم و پا شدیم و کا خاصی نداشتیم تا عصر که پا شدم کلی خونه تکونی کردم و شب هم بلال درست کردیم و خوردیم و ساعت 1 خوابیدیم و باز صبح به سختی پا شدم
قوقول یک دسته گل هم به آب داد و موقع خواب دستش خورد شیشه عطری که مامان بزرگش عیدی بهش داده بود افتاد و شکست و تمام اتاق شد غرق عطر طوریکه تا صب خفه شدیم و هر چی پنجره باز کردیم و عود روشن کردیم تو اتاق تا صبح انگار تو مخزن سمپاشی خوابیدی
چون اونقدر بو زیاد بود که حال آدم بهم می خورد
محض رضای خدا ۱ نفر هم برای من کامنت نذاشته !!
حالا من توضیح و شرح تولد رو برای عمه جانم بدم
بسیار دپرس گشتم
جون من نگاه کن ۸۸ بار بازدید از وبلاگم مال خودم بوده
شیشی منو دوست نداره
وای الان مامانم از مدینه بهم زنگ زد .....
میگه مامان جان برات دعا کردم
(خدایا حاجت دل همه رو بده حاجت دل ما و مشکل بزرگ بابا اینا رو هم حل کن )
ماه پیش مامان قوقول رفت مکه و ۳ هفه پیشم خاله قوقول رفت و ۲ هفته پیشم معلم آمادگی خودم رفت و دیروز هم مامانم و خالم و مادر بزرگم
سوغاتیارو دارید دیگه:
مامان قوقول:
یک صندل خیلی خوشگل
یک گردنبند که داده اول اسمم رو روش نوشتن ( سنگ نظر چشم به شکل قلب با زنجیر نقره)
یک پیرهن تو خونه ای خیلی جینگول
یک کیف برای خواهرم / یک روسری برای مامانم و یک پیرهن برای بابام
یک دست لباس عربی به سفارش من برای قوقول که عاشقشه و یک صندل
خاله قوقول:
یک دست بلوز و شلوارک برای من / یک پیرهن برای قوقول
معلم آمادگی:
یه بوس کوچولو به همراه ولیمه
شبی که خاله قوقول اومد تولد منم بود
و اما اندر احوالات تولد در پست بعدی توضیح مفصل میدم با عکس کادوها
سلام
وای دلم خنک شد بعد از اینکه تقریبا ۱ سال پسوردم رو فراموش کرده بودم و هر کلمه محیر العقلی که بگید امتحان کردم و نشد و هر روز وبلاگ خوندم و قصه پر غصه خوردم که چرا من نمی تونم نویسم امروز این کار را کردم.
و اما دیشب.
قوقل که مدت یک هفته مرخصی گرفته تا به کارهای خودش که تازه شروع کرده و امیدوارم که موفق باشه برسه.
و اما من.دیروز بعد از اداره یک سر رفتم پاساژ بوستان یکدور زدم و یک شال خوشگل خریدم و تو راه هم بساط لازانیا گرفتم برای شام که متاسفانه خود لازانیا موجود نبود.
رسیدم به قوقل گفتم بگیره و بیاره و نشستم به تلویزیون دیدن.ساعت 9 بود قوقول زنگ زده میگه حاضر شو من می خوام برم خونه عمه پسر عمم (نسبت رو دارید دیگه) کامپیوترش رو تحویل بدم دست از سر کچل من برداره ( این قوقول من مهندس امپیوتره ولی عهد کرده برای کسی دیگه کامپیوتر تعمیر نکنه که از روز عهد نامه تا الان ۵ تا کامپیوتر بهش حواله شده از دوست و فامیل و همکار)
میگم قوقول من نمیام .نه میشناسم نه روم میشه تازه حموم باید برم .خلاصه از اون اصرار که جون من و از من انکار جون من خلاصه با ناراحتی قطع کرد
من هم بد جور دچار عذاب وجدان شدم چون مامان و خالم و مامان بزرگم همون روز ساعت ۲ رفتن مکه و من هم سر کار بودم و قوقول با اصرار زیاد رفت دنبالشون و بردشون فرودگاه بعد هم خواهری رو رسونده بود خونه
گفتم نه این انسانی نیست خلاصه پریدم تو حموم و آماده شدم تا قوقول اومد گفتم بریم
میگه عزیزم زنگ زدم نیستن گفتم پس جریمه میشی منو شام میبری بیرون
زودی حاضر شد و با هم رفتیم رستوران غروب توی ولیعصر که کلی خاطرات عقشولانه داریم ازش
شام خوردیم همونجا چایی هم خوردیم و ۱۵۰۰۰ تومان پیاده شدیم و اومدیم البته یک چیز جالب اینکه اینترنت بصورن مجانی در اختیار داشتیم و چون قوقول لپ تاپ همراهش بود کلی کتاب و آهنگ دانلود کردیم) نمی دونم یک شرکتی چیزی ADSL داشته که protect نبود
خلاصه صبح هم نزدیک بود خواب بمونیم و من نذاشتم ولی نهار امروز مالیده شد
وای کارام مونده برم به اونا برسم