خانومی و قوقول

روزمرگیهای زندگی قشنگ ما

خانومی و قوقول

روزمرگیهای زندگی قشنگ ما

تک درختی

از پریشب که قوقول این آهنگ محسن نامجو رو گذاشته همش با خودم تکرارش میکنم مخصوصا بخشهایی که قرمز کردم. 

 

البته این آهنگ تک درختی رو گلپایگانی خونده ولی نامجو بازخونی کرده و آهنگسازی دیگه روش کرده. 

 

خیلی قشنگه مخصوصا آهنگش: 

   ای ساربان، ای کاروان
لیلای من کجا می‌بری
با بردن لیلای من
جان و دل مرا می‌بری
ای ساربان کجا می‌روی
لیلای من چرا می‌بری
ای ساربان کجا می‌روی
لیلای من چرا می‌بری
 

 

در بستن، پیمان ما
تنها گواه ما شد خدا
تا این جهان برپا بود
این عشق ما بماند به جا
ای ساربان کجا می‌روی
لیلای من چرا می‌بری
ای ساربان کجا می‌روی
لیلای من چرا می‌بری
 

 

تمامی دینم به دنیای فانی
شراره‌ی عشقی که شد زندگانی
به یاد یاری خوشا قطره اشکی
به سوز عشقی خوشا زندگانی
همیشه خدایا، محبت دل‌ها، به دل‌ها بماند به سان دل ما
که لیلی و مجنون فسانه شود، حکایت ما جاودانه شود
 

 

تو اکنون ز عشقم گریزانی
غمم را ز چشمم نمی‌خوانی
از این غم چه حالم، نمی‌دانی 


پس از تو نمونم برای خدا
تو مرگ دلم را ببین و برو
چو طوفان سختی ز شاخه‌ی غم
گل هستی‌ام را بچین و برو
که هستم من آن تک درختی، که در پای طوفان نشسته
همه شاخه‌های وجودش، ز خشم طبیعت شکسته
 

 

ای ساربان، ای کاروان
لیلای من کجا می‌بری
با بردن لیلای من
جان و دل مرا می‌بری
ای ساربان کجا می‌روی
لیلای من چرا می‌بری
ای ساربان کجا می‌روی
لیلای من چرا می‌بری

خونه تکونی

سلامممممممممممممممممممم 

عرضم به خدمتتان این ۲ روز گذشته دور از جونتون مثل ... کار کردم و الان دارم می میرم. 

البته روز ۵ شنبه یکی اومد که کارای تمیز کاری رو انجام بده و الحق که خیلییییییی تمیز کار کرد و خیلی هم کار کرد از ساعت ۸ اومد تا ساعت ۹ شب. 

البته این آقا رو آبدارچی شرکتمون معرفی کرده بود منم ازش پرسیده بودم که چقدر بدم اونم گفته بود از خودش بپرسین ولی تا ساعت ۴-۵ ۲۵۰۰۰ تومان بعد از اونم ساعتی. 

خوب من و قوقول هم حساب کردیم گفتیم نهایتا میشه ۳۰۰۰۰ تومن. 

ولی چون خیلی خوب کار کرد و دانشجو هم بود به قوقول گفتم هرچقدر گفت بهش بده. 

قوقولم هم گفت باشه و رفت یک ساعت هم گذاشت که بهش بده. 

وقتی کارش تموم شد قوقول پرسید چقدر میشه که گفت۴۵۰۰۰ تومان. 

خداییش یک کم جاخوردم چون خونه ما ۷۰ متره و خیلی بزرگ نبود ولی خوب میگم چون هم دانشجو بود و هم اصلا از کار کم نذاشت بهش دادیم و قوقول تا میدون پونک هم رسوندش.  

می خواستم برای خونه مامان اینا هم بگم بره که مامن گفت به کس دیگه گفته ولی خداییش اگر خونه مامن اینا میرفت ۷۰-۸۰ تومن رو شاخش بود تازه شایدم بیشتر میگرفت.

خداییش قوقولم خیلی کمکم کرد.اون روز و فرداش هم نذاشت غذا درست کنم گفت با این خستگی نمی خواد میگیم غذا میارن.خلاصه که من خیلی تو آشپزی تنبل شدم. 

کارام یک ذره مونده.امروز هم فهمیدم کارتهای پارسیانمون ۱۰۰ تومن شارژ شده که باید برم یک سری خورده ریز از شهروند بگیرم. 

هنوز در مورد سوغاتی قوقول به نتیجه نرسیدم. 

ولی برای خواهر قوقول که کیف میگیرم البته خودش رو هم می برم که با سلیقه خودش باشه 

برای خواهر خودم هم هنوز نمی دونم.برای داداش قوقلم نمی دونم. 

من چی میدونم پس اونم نمی دونم. 

راتی اینم اینجا می نویسم که بعدا یادم باشه که امروز خدا کممون کرد و بابا یکی از مشکلاتش حل شد.خیلی دلشوره داشتیم که عید امسال زهرمون بشه که خدا رو شکر یک کوچولو از مشکلمون حل شد. 

امیدوارم امسال سال بهتری باشه و واقعا از تونل مشکلات بیرون بیایم. 

اگر مشکا بابا اینا حل بشه واقعا احساس خوشبختیم کامل میشه چون واقعا به اندازه خودمون هیچ کم و کسری و مشکلی نداریم. 

خدایا به داده و ندادت شکر.

خرید عید

دیروز قوقول اومد شرکت با هم نهار خوردیم و تا ساعت ۵ بود و بعد رفتیم.قرار شد بریم بوستان و شهروند که قوقول گفت من پام خیلی درد میکنه اول بریم یک کم استراحت کنیم و من لپ تاپ بذارم خونه بعد بریم.من که تنبل رفتیم خونه خوابم گرفت گفتم پس منم یک کم بخوابم که اونقدر تلفن شد که بیخیال شدم و ساعت ۷ رفتیم. 

قوقول هم به من نگفت ولی از بانک پول گرفته بود که برای من خریدهای عید رو بگیره 

( قربونت برم که همش هم میگفت نه من که هنوز چیزی نگرفتم) 

یک بلوز خریدم که خیلیییییییییییییییییییی خوشگله.جنسش تقریبا کتونه و حالت سنتی نارنجی و آبی زنگاری و زرد و قرمز داره و مدل آستین و یقه و پایینش خیلی بامزست 

یک شلوار لی هم برای سرکار می خواستم که خریدیم و یک کیف چرمی آبی زنگاری پر رنگ 

یک کفش هم دیدم که خیلییییی ناز بود ولی اندازه پای من تموم شده بود که قوقول گفت بذار جاهای دیگه رو هم ببینیم 

از خریدام موند شال و کفش و عطر و لوازم آرایش که اونم این هفته می گیرم. 

برای شام هم خوشبختانه هم لازانیا تو یخچال داشتم و هم آش شله قلمکار که مادرجونم »نذری پخته بود و واقعا محشره و آدم دلش نمی خواد تموم بشه. 

 صبح هم باید برای بابا کپی شناسنامه و کارت ملی خودم رو فکس میکردم و چون باید زود میرفت مجبور شدم صبح زودتر پاشم که ساعت ۱۵/۸ شرکت باشم.همش استرس داشتم خواب نمونم و خیلی بد خوابیدم و الانم خوابم میاد به شدت........   

عیدی خواهری و خواهر و برادر قوقول هم مونده تازه تولد خواهر قوقول هم هست و من نمی خوام با عیدی یکیش کنم چرا این بیچاره سرش کلاه بره 

ولی نمی دونم چی بگیرم .................................... 

از این گذشته عیدی قوقول رو هم نگرفتم و واقعا نمی دونم چی بگیرم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

راستی مدیر عاملمون موافقت کرد و علاوه بر عیدی یک برج حقوق هم به عنوان پاداش بهمون دادن یعنی ۰۰۰/۲۰۰/۱ تومان به حساب بنده ریختن و هنوز حقوق اسفند هم مونده 

تازه آجیل و شیرینی و برنج هم مونده  تا پایان هفته میدن  و ما کلی جلو هستیم هر سال از بابت خرید تنقلات و شکلات عید 

پس می تونم هر چی می خوام برای قوقول بگیرم ولی چیییییییییییییییییی

پایان نامه

بالاخره بعد از ۳ روز طاقت فرسا ( البته طاقت فرسا برای خواهرم که امروز باید پروژه پایان نامش رو تحویل بده و همسر گلم که پا به پاش ۲ روز از جلوی کامپیوتر جم نخوردن) کار خواهری تموم شد و دیشب با قوقول رفتن اصفهان هم اون پروژه خودش رو تحویل بده و هم قوقول هم کارداشت و روز سه شنبه برمیگردن انشا الله. 

البته دیشب تا خواهری پلات کارهاشو بگیره و همه چیز آماده بشه ساعت ۳۰/۷ راه افتادن که من تا برسن جون به سر شدم چون شب بود و منم که همیشه خدا نگرانُ بدتر هم شده بودم. 

هم از اینکه شب راه افتادن هم از اینکه راه طولانیه و هم اینکه ۲ روز تنهام و وابستگی شدید هم بد دردیه. 

این ۲ روز خونه مامان اینا هستم و صبح با مشقت فراوان اومدم سر کار چون بدجور عادت کردم هر روز قوقول منو برسونه و بعد هم بیاد دنبالم ( قربونت برم عزیزم که هر طور باشه میگی نه من باید بیام دنبالت باهم بریم و اگر یک روز نتونی بیای هی میگی ببخشید عزیز) 

خلاصه که من کلی دپرسم و لحظه شماری میکنم که همسر گلم زودی برگرده. 

دیروز ۲ تا نامه تشکر از مدیریت محترم دریافت کردم و تا امروز جلو روم گذاشتم و هی نگا میکنم ( واقعا بی جنبه ای  ) 

امروز من

بالاخره خبر قطعی شدن ک.ان.د.ید شدن خ..ا...ت..م.ی هم اعلام شد. 

با اینکه ...... زرد برادر ..... ولی من حتما انتخابش میکنم 

 

حالا از سی یا ست میایم بیرون. 

 

امروز صبح یکی از همکارای اخمخم اعصابم رو ریخت بهم 

نفهم اومده میگه نرخ دلار رو تو این تاریخ می خوام و یک برگه میده که بنویسم.منم نوشتم بعد از ۱۰ دقیقه اومده میگه چی شد و پشت چشم نازک کرد که چرا نیاوردی بهم بدی و برگه رو ازم قاپید 

اونقدر حرصم گرفت که می خواستم بزنم تو مخ نداشتش 

این همون زن هحمقی که ۲ هفته پیش همسر بنده برای لپ تاپ نکبتش ۲ روز علاف شد آخرم خودش برد پایتخت تا درایور کوفتیش رو بگیره ۲ -۳ بار هم زنگ زده خونمون از قوقول سوال کامپیوتری پرسیده واقعا ه خیلی خره  این بار دومشه یک بار که باهاش بحثم شد. 

 

ولش کنم اصلا بهتره. 

 

امشب دایی و زن دایی قوقول با پسر کوچکشون شام میان خونه ما.البته کار کامپیوتری دارن ولی قوقول گفت شام بیان و من هم موافقت نمودم. 

خوشبختانه دیروز قیمه پختم البته هنوز جا نیفتاده و امشب جا خواهد افتاد و بنده از این بابت راحتم. 

 

هنوز تغییری تو کار بابا حاصل نشده . 

 

برای عید تو فکر لباس بودم. جمعه با قوقول رفتیم جمعه بازار تهران و این روپوش ترکمن رو گرفتم.شاواری هم که عکسش رو گذاشتم میدم مامان خانومی بدوزه بلوز فوق رو هم میدم بدوزه و خودم طرح روش رو نقاشی و چاپ میکنم. چطوره ؟