خانومی و قوقول

روزمرگیهای زندگی قشنگ ما

خانومی و قوقول

روزمرگیهای زندگی قشنگ ما

بازگشت به عقب

خیلی وقت بود همه حرفا تکراری شده بود و گله از زمانه  و شانس بد و....

مسیر هم خونه تا شرکت و گاهی خونه این مامان و اون مامان ....

دور افتادن از همه اون لذتهای که با وجود کوچیک بودن و سادگیشون یک دنیای بزرگی بود

رفتن سربالایی تند برای رسیدن به پارک  جمشیدیه با اون رنوی زرد دودر که همه جا باهاش می رفتیم

بالا رفتن از پله های پارک و گرفتن نفس که ای داد کم آوردم

نشستن رو تخته سنگ و خوردن تنقلات و صحبت در مورد آینده و .....

ولی دیروز رفتیم.همون سربالایی تند رو ولی اینبار جای اون رنوی کوچولوی زرد رنگ، یک پراید سفید بالا می رفت

بالا رفتن از پله ها اسونتر بود چون ورزشکار شدم

رو تخته سنگ نشستیم و بازهم حرف از آینده ولی به شکل دیگه......

پولای تو جیبمون هم رو هم دیگه میشد 8000 تومن.....................

ساعت نه و نیم و سینما فرهنگ هم تو مسیر و درباره الی هم اکران میشه برای ساعت 10

پس 2 تا بلیط خریده شد.

یک پاکت پاپ کورن و 2تا رانی آناناس به جای شام

فیلمش قشنگ بود و آخرش قابل حدس زدن نبود

چقدر فارغ بودیم و چقدر غافل شدیم

همون تفریحات کوچیک رو هم از خودمون دریغ کردیم و شدیم گرم کار  کار  و باز هم کار

باید برگردیم به گذشته

هر چند که قسطامون زیاد شده و پولی که آخر ماه میمونه در حد شام یک شب بیرون رفتنه

ولی خونه خریدیم

ماشین خریدیم

پول تو بانک گذاشتیم

ولی بازم باید برگردیم به گذشته

به همون شادیها و تفریحات کوچیک و ساده

به همونا که ما رو زنده نگه میداشت

به اونا که ما رو پیوند میداد

به اونا که به ما قدرت رفتن مسیر و تحمل بیشتر رو میداد

به اونا که عشق ما رو بیشتر میکرد

به همه اون چیزای خوب و بی آلایش

برای چهار شنبه جوجه کباب و منقل کوچولومون رو با سیخهای کوتان و ساک آبی و فلاکس چایی زرد رنگمون آماده میکنم تا بریم پارک ارم.

اون دور دوراش که خونه قبلی که بودیم از ته پارک واردش میشدیم و دور از هیاهو جوجه کباب می پختیم و بعد 2تا اسباب بازی به رسم قدیم سوار میشدیم و قوقول چشماشو می بست و به زور ترن هوایی و چرخ فلک سوار میشدیم

خدایا بابت همه چیز شکرت

خدایا به قوقول صبر بده و کمکش کن تا تو این راه سخت قدمهاش نلرزه

خدایا به من نیرو بده تا پشتیبانش باشم تو این روزی سخت

خدایا بهمون آرامش بده تا بپذیریم اونچه که حالا باهاش مواجه میشیم

خدایا پشتیبان همسرم باش

اسباب کشی - تولد و توقیف ماشین

بالاخره مامان اینا و مادر جون جا به جا شدن.

خدا میدونه تو این مدت چقدر استرس داشتم.

خدا میونه که دل کندن از خونه ای که توش بدنیا اومدم و با قوقول اشنا شدم و نامزد کردیم و کلی توش خاطره خوب و بد داریم،چقدر عذاب آور بود.

خونه رو 126.5 میلیون خریدن و حدود 13-12 میلیون هم توش خرج شد.خداییش خونه نوساز اینش خیلی بده.کلی خرج و برج داره.

مونده باغبون بیارن که باغچه رو درست کنه.

تو این مدت قوقول اونقدر زحمت کشید و همکاری کردکه من شرمنده شدم.

از هیچ کاری کم نمیذاشت و بیش از حد توانش هم کمک میکرد.

خداییش من داماد این جوری تو دور و وریا ندیدم.

عزیزم الهی سلامت و زنده باشی که یکی از بزرگترین نعمتهایی که خدا به من داده واقعا وجود تو هست .

یک روز هم ماشین دست بابا بود که بعلت سرعت زیاد ماشین رو پلیس متوقف و راهی پارکینگ کرد.

10 روز قوقول بنده خدا دوندگی کرد تا بالاخره ماشین رو از پارکینگ درآورد.

البته 10 روز چون دنبال کم کردن خلافی ماشین بود .ماشاالله 240 هزار تومان خلافی داشتیم.

که با دوندگی زیاد قوقول و البته همکاری پدر قوقول شد 80 هزار تومان .

بمیرم که این همه علاف شد و عذاب کشید.

20 تیر هم تولد خودم بود.که 18 تیر که همه خونه مامان اینا بودیم برام تولد گرفتن.

قوقول برام یک عطر خریده بود که خیلیییییییییی خوش بو است ( به قوقول خواهری که باهاش بوده کلی مارکدار و قیمت داره ها )

ماممن و بابا یک جفت کفش کنفی

خواهری یک تونیک مدل جدید

خاله کوچیکه یک روسری

خاله بزرگه 20000 تومان پول نقد

و مادرجون یک ظرف شیرینی خوری

همون 20 تیر هم مامان و بابا و خواهر و برادر قوقول با یکی از دوتامون اومدن خونه ما.

مامان بابا قوقول یک که پارسیان

خواهر و برادر قوقول یک بلوز و تاپ زیرش

و دوستامون هم یک پازل 1000 تکه

دست همشون درد نکنه.

اینم اینجا مینوسیم که خدا گریه های دیشبم رو شنید و امروز جوابم رو گرفتم.

خدا جون میدونم خیلی چیزا ازت خواستم ولی برای خودم نبوده.

خد جون یک فرجی.

قوقول تو کارش یک پیچیدگیهایی هست که عذابش میده.خدایا کمکش کن.

خدایا جواب خوبیها و تلاشش رو زودتر بگیره.

خدایا همون قدر که اینقدر دستش به خیره دست خیر به سمتش دراز کن.

تولدت مبارک بابای خوبم

سلام بابا ی خوبم

تولدت مبارک عزیزم

پیشم نیستی ولی همین که صدات رو گاها می شنوم باز هم خدا رو شکر

کادوت رو نگرفتیم تا خودت بیایی عزیزم

بابایی میگن روز تولد هر دعایی بکنی مستجاب میشه

بابا جون دعا کن این مرحله رو هم از سر بگذردنیم

باز هم تولدت مبارک

خیلی دوست دارم  خیلی زیاد 

 

پدر جونمه،پدر عمرمه،پدر دینم و ایمونمه

پدر خدا عمرت بده…صبر و تحملت بده

نذار که دوری اینقده…رنج و آزارت بده

 

گرد پیری رو سرت…غم و غصه تو تنت

هیشکی نیست دور و برت…دوری  نمیشه باورت

از بس که غصه خوردی…روزا رو می شمردی

پیر شدی زود شکستی…چشم انتظار نشستی

 

درد رو به جون خریدی…یه روز خوش ندیدی

برای خوشبختی ام…دیدم چه ها کشیدی

از نشد متنفرم

سلام بابا

سلام باباجون

چی شد بابا

هنوز نرسیدم بهت خبر میدم

.

.

الو

دستگاه مشترک مورد نظر خاموش است

.

.

الو

دستگاه مشترک مورد نظر خاموش است

.

.

الو بابا چی شد

باباجون ناراحت نشیا بابا،

نشد

.

.

.

از کلمه نشد متنفرم متنفر 

حرف زدن برام سخته

فکر کردن برام سخته

تظاهر به اینکه عادت کردم سخته

تظاهر به اینکه کمتر ناراحتم سخته

بغض داشتن تو گلو و قورت دادن اون همراه با اشک سخته

 

منتظر بودن برام سخته

دیدن و شکستن برام سخته

 دیدن و خرد شدن برام سخته

 

درد دارم

دلم غم داره

چشمم اشکک داره

گلوم بغض داره

 روحم داغونه

 

استرس دارم برای ساعت 4 امروز

استرس دارم برای همه چیز 

واقعا چیزی ازم باقی می مونه؟  

خدایا به دادم برس 

 

پینوشت:  

همه رفتن هیچ کس تو شرکت نیست. 

قوقول اومده برای تصفیه حساب و تو اتاق مدیر عامله 

هر از گاهی صداشو میشنوم.صداها گنگ و نامفهومه 

سرم به شدت درد میکنه 

طپش قلب دارم و دلم هم به شدت درد میکنه 

استرس لعنتی ولم نمیکنه 

به شدت افکار مختلف تو ذهنم با هم درگیرن 

همه چیز برام تاره 

نمی دونم چی می نویم و چه جوری می نویم 

دلم نور می خواد  رهایی می خواد   یک مسافرت ۲ نفره با خیال راحت می خواد 

صبر اومد

خدایا شکرت 1

خدا رو شکر. 

خونه معامله شد. 

126.5 میلیون 

 

خدایا شکرت.بقیه کارا رو هم جور بیار. 

 

همسر خوبم.مرسی بابت همه خوبیها و مهربونیات. 

الهی همینطور که قلب و دل صافی داری،خدا تو کار و فعالیتت کمکت کنه. 

 

خدایا باز هم شکرت.