خانومی و قوقول

روزمرگیهای زندگی قشنگ ما

خانومی و قوقول

روزمرگیهای زندگی قشنگ ما

لطفا تمومش کن


تند تند نفس میکشم شاید یک کم آروم تر بشم....طپش قلبم برگشته......اونقدر قلبم تند تند میزنه که حس میکنم داره میاد بیرون...دستام یخه یخه....تمرکز ندارم....می خوام خودمو مشغول کار کنم و فکر و خیال نمیزاره.....نمی دونم چرا 2 روزه چشم چپم یک کم خیلی کم تار میشه و خوب میشه حتی زمانیکه عینک رو چشمم هست......امروز بچه ها رو تو حیاط تار میدیدم...


بازم اون حالتها اومده سراغم...کابوسهای بد شبانه...طپش قلب وحشتناک...سر درد توی خواب......


میخندم ولی یادم میره که داشتم می خندیدم...کابوسها دوباره شروع شده......


فقط دلم خوشه عصری برم صورت همسرم رو ببینم و یک کم آروم شم...دستاش که تو دستامه آرومم میکنه

 

خدا..ای خدا...من پوست و گوشت و خون و رگ و پیم..من نه آهنم نه قوی نه هیچ پخ دیگهای..

بسه دیگه.........بسه...لطفا این استرس لعنتی رو تمومش کن...



نظرات 2 + ارسال نظر
ساناز شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 10:24 ق.ظ

سلام
من نمیدونم مشکلت چیه و چطور میتونم کمکت کنم اما یک راه حل به ذهنم رسید من با خانواده ام ساکن مالزی هستیم 2 ماه پیش رفتیم سفارت استرالیا و درخواست ویزا توریستی کردیم و بهمون دادن هفته پیش رفتیم و برگشتیم اونجا با یک وکیل مشورت کردیم که گفت برای ادامه تحصیل آیلتس 7 در 4 مورد میخواد البته گفت بعد از 3 ماه میتونه برامون اجازه کار و درس بگیره و بعد از 1 سال اقامتمونو میگیره و بعدشم ککه میریم ددر انتظار پاس
گفتم شاید این راه به دردت بخوره و با مدرکی مه تو داری میتونی برای کار با بچه ها اونجا اقدام کنی من سایت درسشم دارم میتونم بهبت بدم ما که برگشتیم اما فکر کنم برای شما موقعیت خوبی باشه اگه خواستی میتونم بیشتر راهنماییت کنم البته

ممنون عزیزم خیلی خیلی لطف کردی...مشکل اون روزم این نبود ولی راهنماییت خیلی مفیده..ممنون که تجربت رو در اختیار گذاشتی..موفق باشید

ﻧﻮﻧﻮ سه‌شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 09:53 ق.ظ

ﭼﻲ ﺷﺪﻩ ﺧﺎﻧﻤﻲ!!! ﻧﮕﺮاﻧﻢ ﻛﺮﺩﻱ ﻳﺎ اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ

ببخشید عزیزم نگرانت کردم...موضوعی نبود که بشه اینجا نوشت هر چند هنوزم نمی دونم چی میشه...بازم ممنون از مهربونیت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد